وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : چهارشنبه 12 آذر 1393 ساعت 09:18   |   کد مطلب: 11348
ساکنان خانه ویران آرزوها...
داشتن یک جسم سالم و زندگی معمولی جزء خواسته‌های اولیه همه انسان‌هاست.

به گزارش نافع، گو اینکه اگر براساس تقدیر الهی و یا از بد حادثه این امتیاز از فردی گرفته شود علاوه بر اینکه می‌تواند به نوعی ارزش‌های پنهان این نعمت‌هارا بر دیگرافراد به وضوح مشخص كند؛ بلکه از منظر دیگر هم خواهد توانست حال و آینده فرد، خانواده و حتی جامعه وي را هم تحت تأثیر قرار دهد.

 از منظر مثبت اندیشی گاه بروز یک معلولیت می‌تواند در حکم یک سکوی پرش و یا نردبان ترقی برای شخص محسوب شده که نمونه‌های آن هم در دنیا و یا جامعه ما کم نیست. نگاهی به داستان برخی اختراعات و ابداعات مناسب علمی و پژوهشی که مرکز پرگاران بر نقطه وجود یک معلول می‌چرخد گواه صداقی بر این مدعاست، گو اینکه نباید با ابتلا به نوعی از خوش‌باوری و یا خیال‌پردازی نکات منفی معلولیت را از نظر دور داشته و یا منکر شد اما به هر حال واقعیت این است که معلولیت به هر شکل و شدت خود می‌تواند زندگی فرد، خانواده و یا اطرافیان را دست‌خوش فراز و نشیب و تأثیر و تغییرهای متعدد قرار داده و چه بسا گاه به شیب ناسازگاری و ناملایمات هم سوق دهد.

گرچه این نقایص جسمی از جبر زمانه و تقدیر روزگار به وجود آمده و نمی‌توان کسی را مقصر دانست. اما به هر تقدیر باید با قبول برخی تفاوت‌های ظاهری به این نکته هم اذعان كنیم که این هم، همه داستان معلولیت نیست؛ زيرا فرد معلول به مانند دیگران دارای شخصیت، منش و نیازهای فطری انسانی و زیست محیطی است که نمی‌توان و نباید به صرف وجود یک نقص جسمی وي را مبرا از این نیازهاو یا مستغنی از برخی خواسته‌های انسانی دانست.

اغراق نیست اگر بگويیم مقوله معلول و معلولیت در جامعه ما همیشه با نوسانات و چالش‌های دائمی و فراوان در حوزه تساهل و تسامح قرار دارد، که در بیشتر ایام سال با رنگ فراموشی و در معدود زمان‌های خاص هم با لعاب تبلیغ و تکریم به یاد آورده می‌شود و اینکه همین توجهات مناسبتی هم بیشتر در مقوله ابزار و امکانات مالی و اداری مجال صحبت را داراست تا کنکاش در حریم روحیات و و نیازهای عاطفی این قشر از افراد جامعه. و اینکه اگر در این باب هم صحبتی عنوان می‌شود متأسفانه می‌توان وجود بوی ناخوشایند ترحم، دلسوزی و... را در آن استشمام کرد.

متأسفانه به رغم مدعای افزایش سطح بینش و آگاهی‌های جامعه در این خصوص اما هنوز موانع و محدودیت‌های زیادی در راستای تحقق یک زندگی و موضوعات مطروح در آن برای یک معلول وجود دارد که عمدتاً هم ساخته افکار و اعتقادات نادرست برخی از افراد جامعه در خصوص زندگی با یک معلول است. گاهی فراموش می‌کنیم که واقعیت دوست داشتن و دوست داشته شدن، عشق و علاقه و ... فقط مختص انسان‌های به ظاهر سالم نیست؛ بلکه معلولان هم دارای دنیایی با این خصوصیات و اوصاف هستند اما ...

ف- ت دختر خانمی که اکنون در مقطع کارشناسی ارشد در حال تحصیل است، وي به رغم عارضه حرکتی (نه چندان حاد و آشکار) دانشجوی موفقی است که دارای چند مقاله در سطح کشوری هم هست، مي‌گويد: در یک برهه از دوران دانشجویی با یکی از هم کلاسی‌ها آشنا و پس از گفت‌وگوی‌های اولیه قرار بر این شد تا طبق رسوم خانوادها با یکدیگر آشنا شوند در حالی که آن فرد موضوع مشکل حرکتی مرا قبلاً با خانواده‌اش مطرح کرده بود اما با نخستین ملاقات شرایط کاملاً عوض شده و در نهایت موضوع ازدواج و پیوند زناشویی (به رغم علاقه ما دونفر به یکدیگر) منتفی شد. وی با اشاره به درک شرایط جوان خواستگار افزود: مشکل (حرکتی) من یک حقیقت است اما زندگی من حقایقی هم ورای این موضوع دارد که کسی حاضر نیست آن را ببیند و یا بپذیرد.

و یا در نمونه دیگر مهدی – س كه وي نابیناست و اکنون با گذشت 30 و اندی سال از عمرش همچنان مجرد باقی مانده است اظهار مي‌كند: در جامعه ما کمتر دختر و یا زنی حاضر است با یک معلول (به هر شکل یا شدت) ازدواج کند، گو اینکه اگر خودش هم بخواهد ممکن است با مخالفت خانواده و یا اطرافیان مواجه شود.

و البته ده‌ها نمونه مانند نمونه‌های فوق که شاید شما هم روایت آن‌ها را دیده یا شنیده باشید....!

به راستی چرا در جامعه ما نگاه به معلولیت همیشه با دست مایه‌هايی از محدودیت و ممنوعیت همراه است؟ مگر یک معلول هم مثل ما یک انسان با دارا بودن همه خصیایص ( جسمی و روحی ) بشری نیست که بخواهد آن را در زندگی مرتفع و یا محقق كند؟ به رغم برخی اجسام معیوب اما درون سینه این افراد قلبی مالامال از احساسات و عواطف بشری وجود دارد که در غلیان است؛ اما متأسفانه در تنگنا و حصار نگاه‌های بی‌تفاوت و یا حتی انکارگرایانه برخی از افراد خانواد و اجتماع مجال تبلور نمی‌یابد ... ، اینکه عده‌ای زندگی با یک معلول را نوعی اسارت یا تن داده به بیمارداری و یا پرستاری تعریف كرده و تحمل چنین شرایطی را در زندگی با یک معلول منتج و محکوم به چشم پوشی از همه لذایذ دنیوی تعبیر می‌کنند؛ شاید به تمامی صحیح نباشد، زيرا گرچه نمی‌توان و نباید وجود برخی محدودیت‌های خاص یک معلول را منکر و یا نادیدگرفت اما باید باور کردو به این واقعیت هم اعتراف، که نمی‌توان در سایه‌ یک نقص جسمانی و حقیقت و مشکلات خاص آن به یک باره همه زندگی و آمال و آرزوها و انسانیت یک فرد را هم منکر و نادیده انگاشت.

نگاه به زوج‌هایی که به رغم معلولیت یکی و یا حتی هر دونفر سال‌هاست بایکدیگر زندگی می‌کنند و متعاقباً صاحب فرزندان سالم و موفقی هم می‌باشند، از یک سو و یا نمونه‌های دیگر این ایثار بزرگ در قالب ازدواج برخی زنان و دختران جامعه ما با جانبازان در دوران دفاع مقدس و تشکیل کانون خانواده از نمونه‌ها و حقایق غیر‌قابل چشم‌پوشی انکاری است که به وضوح عنوان می‌کند: می‌شود با یک معلول( ولو با دارا بودن بالاترین شدت نقص جسمی) هم ازدواج کرد و خوشبخت بود؛ می‌توان در کنار او مسیر زندگی را کمی آهسته‌تر پيمود اما بی‌نیاز به تکیه کردن به کسی بود. می‌توان با او ماند بی‌آنکه سربار کسی باشد.

به رغم تفکر همه مدعیانی که منع عشق می‌کنند و معتقدند: معلولان نیاز به ازدواج و یا برقرای روابط عاطفی و اجتماعی با دیگران نداشته و یا در نهایت به مصداق مثل ( کبوتر با کبوتر باز با باز ) باید با یکی از هم دردهای خود پیمان زناشویی ببندند باید گفت: نه تنها این استدلال درست نیست؛ بلکه باید اذعان کرد داشتن چنین تفکری قطعاً ریشه در تکبر و خودخواهی و ظاهربینی افرادی دارد که پوسته ظاهر زندگی برای آنها از حقیقت باطن مهمتر است. باید از این افراد پرسید اگر به فرض مثال خود شما هم یکی از افراد جامعه معلولان بودید باز هم بر چنین تفکری اعتقاد و اصرار داشتید یا نه..؟

گاهی فراموش می‌کنیم که تشکیل یک خانواده علاوه بر جسم سالم مستلزم داشتن مولفه‌های مهمتری چون فکر، خلق و خو، دین وگفتار سالم و... هم هست که به تحقیق، بسیار ی از افراد به ظاهر معلول در این موارد اساسی، گوی سبقت را از بسیاری انسان‌های به ظاهر سالم ربوده‌اند اما به صرف داشتن یک دید محدود و تک بعدی آمیخته با انواع تفکرات غلط حاضر نیستیم به آن اعتراف کنیم.

آیا به راستی داشتن یک جسم سالم الزاماً به معنی داشتن زندگی و آینده سالم است یا اینکه به صرف وجود یک معلولیت زمان و زندگی باید برای یک فرد متوقف شده و یا همواره شاهد بود تا از ره‌آورد چنین کج‌اندیشی‌هایی کاخ آمال و آرزوهای این قشر(مردان و زنان، دختران و پسران) در سیلاب اشک و آه و حسرت ویران شود ؟!

قطعاً نباید اسیر احساسات زودگذر بود اما بیايید اگر این بار شاهد بودیم که پسر معلولی به خاستگاری دختری رفت و یا حتی دختر مورد نظر دارای معلولیتی بود پيش از آن که با چشم ظاهر به جستجوی نواقص جسمی وی باشیم با نگاه عقل و منطق و انصاف به دنبال محاسنی باشیم که بی‌شک در وجود وي مستتر و پنهان شده، گو آن که بارها هم شنیده و خوانده‌ایم:

 اگر آدمی به چشم و دهان و گوش و بینی است، چه میان نقش دیوار و نشان آدمیت! پس انسانم آرزوست ...، بیايید به دنبال انسانیت باشیم نه انسان نمایی...

عباس سریشی

انتهای پیام/ع

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما