به گزارش نافع، حسین صادقی در یادداشتی نوشت: اظهارات وزیر اقتصاد درباره این که شب پرداخت یارانه ها، شب عزای دولت است، چیزی فراتر از این را نمی گوید که فاصله بین خواست ها و درخواست های دولت و ملت، و نیز فاصله بین شرایط موجود دو طرف، چقدر باهم تفاوت دارد و چقدر شبیه به هم نیستند.
فاصله بین یک وزیر و یک دولت، با مردمی که چشم انتظار شب پرداخت یارانه های خود هستند، چیز زیادی نیست؛ فقط به اندازه یک حقوق کار گری و یک بیمه نصف و نیمه است با ایده آلهایی که بر اساس قانون، دولت باید برای شهروندانش مهیا کند.
این که شب عزای دولت، شبی است که بیش از شصت- هفتاد درصد خانواده های ایرانی خوشحال هستند، یعنی یک سوء تفاهم بزرگ بین دو نهاد ملت و دولت. سوء تفاهمی که حالا عرصه سیاست و اقتصاد کشور را مدیریت می کند و برای همین است که باید گفت در برابر عزای شب پرداخت یارانه، شادمانی دولت، احتمالا در روز بازگشایی چند سفارت و یا خبرگزاری، یا فرستادن چند و زیر به چند سفر اروپایی است و یا سفر یک روزه دولت به رهاوردهای مختصر به چند استان است که نهایتا هم چیز خاصی برای آنها ندارد، اما هر چه باشد برای دولتی ها چند سخنرانی را به همراه دارد.
آقای وزیر اقتصاد درست در شبی عزادار می شودند، که قطعا بیش از نیمی از جامعه ایرانی خوشحال هستند که فردا را می توانند برای خود نیم کیلو گوشت تهیه کنند و یا در صفی دیگر به خواسته مختصر دیگری برسند. این البته تمام ماجرا نیست. اما همین که در شب شادمانی ملتی، دولتی شب عزا بگیرد یعنی یک سوء تفام. به راستی چه کسی باید این سوء تفام را حل کند.
آیا می توان در برابر شادمانی ملتی از گرفتن یارانه 45 هزار تومانی مانعی ایجاد کرد؟ به راستی کدام شادمانی واقعی است و کدام عزا غیر واقعی است؟
این تفاوت میان داشتن و نداشتن است و داستان به همین جا ختم نمی شود که قطعا از همین جا آغاز می شود. وقتی چنین سوء تفاهمی بین ملتی و دولتی برقرار است، به کدام امید باید دل بست و به کدام کلید. کلیدی که قرار بود در مسیر آرزوها و خواسته های همین ملت بچرخد، حالا با خواسته های و شادی های یک ملت در تضاد کامل است، چرا که شب شادمانی چنین ملتی، شب عزای دولت باید باشد.
چقدر فرق است بین یک خیال آسوده و هزاران آرزوی فرسوده.
کلید ابتدا باید در جایی دیگر بچرخد. دولتمردان باید بدانند که برای مردمانی دنیایی دیگر تصمیم نمی گیرند. آنها وزرای سرزمین های رویایی دنیای قصه ها نیستند. آنها درست بر مردمانی وزارت وریاست دارند که در شب پرداخت یارانه ها، و درست در زمانی که روسایشان عزا گرفته اند، مردمانشان شاد و مسرورند و می لولند در هم تا برسند پای عابر بانکی تا درست یک دقیقه گذشته از ساعت بیست و چهاری، دریافت کننده یارانه خویش باشند.
به راستی آقای وزیر، چه سوء تفاهمی بزرگی میان ماست. شما از شب شادمانی ما ناراحتید و ما در شب ناراحتی شما، شادمانیم.کار ما باهم به کجا خواهد رسید. ما که صاحبان همیشگی این خانه ایم و بالاجبار باید بمانیم، ظاهرا آن کس که باید خود را تغییر دهد، این همه جماعت نیستند. انها که اندک ترند، تغییرشانف کم هزینه تر است.
به گزارش نافع، اظهارات وزیر اقتصاد درباره این که شب پرداخت یارانه ها، شب عزای دولت است، چیزی فراتر از این را نمی گوید که فاصله بین خواست ها و درخواست های دولت و ملت، و نیز فاصله بین شرایط موجود دو طرف، چقدر باهم تفاوت دارد و چقدر شبیه به هم نیستند.
فاصله بین یک وزیر و یک دولت، با مردمی که چشم انتظار شب پرداخت یارانه های خود هستند، چیز زیادی نیست؛ فقط به اندازه یک حقوق کار گری و یک بیمه نصف و نیمه است با ایده آلهایی که بر اساس قانون، دولت باید برای شهروندانش مهیا کند.
این که شب عزای دولت، شبی است که بیش از شصت- هفتاد درصد خانواده های ایرانی خوشحال هستند، یعنی یک سوء تفاهم بزرگ بین دو نهاد ملت و دولت. سوء تفاهمی که حالا عرصه سیاست و اقتصاد کشور را مدیریت می کند و برای همین است که باید گفت در برابر عزای شب پرداخت یارانه، شادمانی دولت، احتمالا در روز بازگشایی چند سفارت و یا خبرگزاری، یا فرستادن چند و زیر به چند سفر اروپایی است و یا سفر یک روزه دولت به رهاوردهای مختصر به چند استان است که نهایتا هم چیز خاصی برای آنها ندارد، اما هر چه باشد برای دولتی ها چند سخنرانی را به همراه دارد.
آقای وزیر اقتصاد درست در شبی عزادار می شودند، که قطعا بیش از نیمی از جامعه ایرانی خوشحال هستند که فردا را می توانند برای خود نیم کیلو گوشت تهیه کنند و یا در صفی دیگر به خواسته مختصر دیگری برسند. این البته تمام ماجرا نیست. اما همین که در شب شادمانی ملتی، دولتی شب عزا بگیرد یعنی یک سوء تفام. به راستی چه کسی باید این سوء تفام را حل کند.
آیا می توان در برابر شادمانی ملتی از گرفتن یارانه 45 هزار تومانی مانعی ایجاد کرد؟ به راستی کدام شادمانی واقعی است و کدام عزا غیر واقعی است؟
این تفاوت میان داشتن و نداشتن است و داستان به همین جا ختم نمی شود که قطعا از همین جا آغاز می شود. وقتی چنین سوء تفاهمی بین ملتی و دولتی برقرار است، به کدام امید باید دل بست و به کدام کلید. کلیدی که قرار بود در مسیر آرزوها و خواسته های همین ملت بچرخد، حالا با خواسته های و شادی های یک ملت در تضاد کامل است، چرا که شب شادمانی چنین ملتی، شب عزای دولت باید باشد.
چقدر فرق است بین یک خیال آسوده و هزاران آرزوی فرسوده.
کلید ابتدا باید در جایی دیگر بچرخد. دولتمردان باید بدانند که برای مردمانی دنیایی دیگر تصمیم نمی گیرند. آنها وزرای سرزمین های رویایی دنیای قصه ها نیستند. آنها درست بر مردمانی وزارت وریاست دارند که در شب پرداخت یارانه ها، و درست در زمانی که روسایشان عزا گرفته اند، مردمانشان شاد و مسرورند و می لولند در هم تا برسند پای عابر بانکی تا درست یک دقیقه گذشته از ساعت بیست و چهاری، دریافت کننده یارانه خویش باشند.
به راستی آقای وزیر، چه سوء تفاهمی بزرگی میان ماست. شما از شب شادمانی ما ناراحتید و ما در شب ناراحتی شما، شادمانیم.کار ما باهم به کجا خواهد رسید. ما که صاحبان همیشگی این خانه ایم و بالاجبار باید بمانیم، ظاهرا آن کس که باید خود را تغییر دهد، این همه جماعت نیستند. انها که اندک ترند، تغییرشانف کم هزینه تر است.
پایان پیام/م.ت
دیدگاهها