وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : سه شنبه 4 شهريور 1393 ساعت 12:49   |   کد مطلب: 9164
همسر شهید شکری‌پور فرمانده گردان 154لشکر انصارالحسین(ع):
همیشه در حلالیت خواستن پیشقدم بود
همسر شهید شکری‌پور فرمانده گردان 154لشکر انصارالحسین(ع):  همیشه در حلالیت خواستن پیشقدم بود
همیشه در حلالیت طلبیدن پیشگام بود و قدم اول را او بر می داشت نه از روی کبر و غرور بلکه از سر تواضع و خشوع .

این مطالب را کسی بر زبان می آورد که چندین سال عاشقانه در کنار شهید ˈحاج رضا شکری‌پورˈ زندگی کرد و چشم به راه ادامه این زندگی ماند.

همسری فداکار که دل در گرو عشق مردی سپرده بود که شرافتمندانه برای دفاع از سرزمینش خود را به خاک و خون کشید و دلاورانه خود را فدای ایران زمین کرد.

خانم زهره ثمری همسر شهید حاج رضا شکری‌پور فرمانده گردان 154لشکر32 انصارالحسین است، او همسری است که وقتی رشادت ها و فداکاریهای همسرش را بر زبان می آورد برقی در چشمانش می درخشد که گویی حاج رضا روبه رویش نشسته و لبخندی مهربان بر لب دارد.

شروع سخنان زهره خانم از مهربانی و گذشت های حاج رضا بود که مردانه چشم بر عیوب دیگران می بست و همیشه برای کسب رضایت گام اول را برمی داشت.

خانم ثمری خاطره ای را نقل می کند که نشان از خشوع و افتادگی این شهید بزرگوار دارد.

وی در این ارتباط می گوید: بین من و حاج رضا شکرآب شده بود، چیز مهمی نبود، بیشتر اختلاف سلیقه بود که یک دفعه شنیدم شکری پور مجروح شده و به کرمانشاه اعزامش کرده اند، با خودم گفتم من مقصر بودم باید بروم حلالیت بطلبم.

وی اضافه کرد: به سرعت خودم را به کرمانشاه رساندم، گفتند چند ساعت پیش به همدان اعزام شده، وقتی به همدان رسیدم دیر وقت بود با خود گفتم صبح زود به دیدارش خواهم رفت.

وی ادامه داد: نماز صبح را خوانده بودم که ناگهان صدای درب بلند شدبا خود گفتم اول صبح چه کسی با ما کار دارد، تا در را باز کنم هزار تا فکر و خیال به سرم زد.

زهره خانم ادامه داد: درب را که گشودم سر جا میخکوب شدم، باورم نمیشد، شکری پور دو تا عصا زیر بغلش گرفته بود، هر دو پایش مجروح شده بود و با صدایی نحیف گفت: ˈآمده ام حلالیت بطلبمˈ اشک در چشمانم حلقه زد و بغض در گلویم شکسته شد زدم زیر گریه و خطاب به گفتم: ˈ باز تو اول شدیˈ

خانم ثمری همچنین در خصوص دوران کودکی همسرش به نقل از مادر شهید شکری پور گفت: ˈبی وضو و بسم ا… شیر بهش ندادم، روضه هم که می رفتم با خودم می بردمش، دوست داشتم نمک گیر خانه امام حسین (ع) بشه.ˈ

وی ادامه داد: وقتی حاج رضا از جبهه بر می گشت اول به دیدار مادر می رفت، خم می شد ، دستش را می بوسید و وقتی برایش دعا می کرد ، گل از گلش باز می شد و می گفت : ˈاگه بدونید دعای مادر چه نفوذی توی دستگاه خدا داره !ˈ

 

وی تصریح کرد: در زمانی که مجروح شده بود در ایام فراغت با مادرش صحبت می کرد و او را به صبر وشکیبایی دعوت می کرد و وقتی از او در مورد درد در ناحیه جراحتش سوال می شد جواب می داد اینها درد نیست، او هیچ وقت اظهار ناراحتی نمی کرد و اضافه می کرد که خواست خداوند بود که گناهان من پاک شود.

 

وی تصریح کرد: از خصوصیات اخلاقی او این بود که اکثر اوقات با وضو بود و علاقه عجیبی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و همواره به برادران مداح سفارش می کرد که همیشه نوحه و مصیبت اهل بیت را بخوانند.

 

خانم ثمری گفت: حاج رضا بسیار افتاده حال و متواضع بود و به گفته همرزمانش به جرات می توان گفت که در منطقه هر کاری را که پیشنهاد می کرد امکان نداشت که خودش در آن کار شرکت نکند و هرگز برایش مسئله فرمانده بودن و پست و مقام مطرح نبود.

 

خانم ثمری در ادامه سخنانش خاطره ای زیبا را بر زبان می آورد گویی که شهید شکری پور از دل پردرد او در آینده باخبر است.

 

این همسر شهید ادامه داد: چند روز قبل از شهادت، وقتی که با حاج رضا صحبت می کردیم به من گفتˈ اگه شهید شدم می آم به خوابت ، برات تعریف می کنم چه طوری شهید شدمˈ گفتم : ˈوا ! این حرفا چیه ؟ˈ خندید و گفت:ˈ ببخشید اشتپاه لپی بود ، از دهنم پریدˈ.

 

خانم ثمری ادامه داد: پس از شهادت حاج رضا، یک روز حیاط را آب و جارو کرده بودم ، مهتابی را فرش انداخته بودم، سماور داشت قل قل می کرد چادر سفید گلداری انداخته بودم روی سرم مثل آدم های منتظر، زل زده بود بودم به باغچه، لحظاتی بعد با قامت بلندش از لابه لای گلها آمد یک پارچه نور بود از شوق گریه ام گرفت ، آمد نشست کنارم ؛ گفتم : حاجی ! درسته که رزمنده ای زخمی می شه می ری کمکش کنی بخیه شکمت باز می شه ؟ لبخندی زد و گفت : درسته . گفتم : درسته که یهو دیدی پهلوت می سوزه ؟ اشکش سرازیر شد و گفت : درسته . گفتم : درسته که می گفتی من با قطره خونم به کربلا می رسم ؟ اشک و لبخندش به هم آمیخت و گفت : درسته ! حالا هم می بینی که بالاخره رسیدم به کربلا .

 

این همسر شهید ادامه داد: از آن روز به بعد دیگر به همرزمانش اصرار نمی کردم برایم از نحوه شهادت حاج رضا بگویند و به آن ها می گفتم : اگه خبر شما دست دوم و سومه ، خبر من دست اوله ؛ واقعیه واقعی .

 

در بخش هایی از وصیتنامه سردار رشید اسلام حاج رضا شکری پور آمده است: ˈخدا یا مرا از زمره بندگان درگاهت قراربده. با درود و سلام بر مهدی موعود صاحب عصر و زمان (عج) و با سلام بر خمینی بت شکن نایب بر حقش و با درود بر شهدای بخون خفته از صدر اسلام تاکنون و با درود بر شما امت شهید پرور که همیشه در صحنه اید و امیدوارم که تا انقلاب مهدی نهضت را ادامه دهید. انشاءالله …ˈ

 

سردار شهید حاج رضا شکری پور در سال 1335 در همدان متولد شد و سال 1365 در جزیره مجنون به عنوان فرمانده گردان حضرت علی اکبر ( ع) لشگر 32 انصارالحسین (ع) همدان به درجه رفیع شهادت نایل شد.

منبع: ایرنا

دیدگاه شما