به گزارش نافع، تقریبا از هر پنج ازدواج یکی از آن منجر به طلاق شده است که این رقم بسیار بالاست. بنا به مراتب فوق و با توجه به رشد روز افزون پدیده طلاق و پیامدهای ناشی از آن پرداختن به این موضوع و بررسی آن از جوانب مختلف امری مهم و ضروری است.
طلاق به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی، دارای علل بسیار گسترده ای است و از دخالت های نابجای اطرافیان گرفته تا مشکلات معیشتی و سو رفتارهای زوجین را در بر می گیرد . حتی گاهی علت اصلی طلاق در پس عدم تفاهمات و مشکلات پیش پا افتاده مخفی می شودتنها به این علت که زوجین از بیان آن اکراه دارند.
شهرنشینی و تغییر نگرش ها و الگو های زندگی که خود از پیامدهای زندگی صنعتی است نیز به این امر دامن زده و گستردگی طلاق در خانواده ها را موجب شده است. از همین روست که کراهت و قبح طلاق در خانواده ها از بین رفته و سوختن و ساختن برای زوج های جوان امروزی هیچ معنایی ندارد ، به طوری که با کمترین اختلافی راحت ترین گزینه یعنی طلاق را بر می گزیند . دکتر کاظمی پور در یک تقسیم بندی کلی عوامل موثر بر طلاق را به چند دسته تقسیم کرده است. عوامل زیستی مانند عدم تناسب سن ازدواج ،بیماری و نازایی، بخش نخست را تشکیل می دهد. مشکلات و مسایل اجتماعی و روانی –اجتماعی از قبیل احساس نارضایتی، ناهماهنگی میان زوج ها ، فشارهای عصبی و خشونت نیز بخش دیگری را تشکیل داد. و عوامل اقتصادی فقر و فقدان منابع مالی و امکانات هم از این جمله اند. همچنین عوامل فرهنگی به دلیل نقش بسیار مهمی که در جامعه ایفا می کنند به عنوان دسته ای دیگر از دلایل موثر در جدایی مورد اشاره قرار گرفته است.
آسیب های اجتماعی طلاق
اصل مساله طلاق یک ضرورت است اما ضرورتی که به حداقل ممکن کاهش یابد.در این شرایط تلاش برای به حداقل رساندن آسیب های اجتماعی طلاق تنها راه حل ممکن به نظر می رسد. زن و مردی که از یکدیگر جدا می شوند از نظر شرایط روحی بسیار آسیب پذیر شده و با نوع بدبینی و سوءظن به جامعه می نگرند .این افراد حتی پس از ازدواج مجدد نیز همواره در نگرانی به سر می برند که مبادا در این ازدواج نیز تجربه تلخ گذشته تکرار شود.زوجینی که از یکدیگر جدا می شوند بخصوص خانم ها ، پس از طلاق شانس یک ازدواج مناسب را از دست خواهند داد و جامعه به سختی آنها را پذیرا می شود. این زنان اغلب یا با مردانی که شرایط مشابه آنها را دارند ازدواج می کنند یا با افرادی که همسرشان فوت نموده و در برخی موارد نیز خواسته یا ناخواسته به عنوان همسر دوم، کانون خانوادهای دیگر متلاشی می کنند. فرزندان طلاق در این میان بیشترین آسیب را خواهند دید، چه اینکه این کودکان به این علت که از ابتدا شاهد جنجال های خانوادگی بوده اند از روحیه حساس و شکننده ای برخوردارند و به ندرت دیده شده که با فرد دیگری که به جای مادر یا پدر آنها وارد می شوند ارتباط خوبی برقرار نمایند فرزندان طلاق معمولا این فشارهای روحی را تا آخر عمر با خود به همراه داشته و در برخی موارد نیز این آسیب های روحی در غالب حس انتقام از جامعه بروز می کند. بنابراین با وجود این آسیب ها و هزاران آسیب دیگری که از زوایای مختلف جامعه را با تهدید مواجه می سازد، کارشناسان ، طلاق را به عنوان آخرین راه حل برای زوجین پیشنهاد می کنند.
تفاوت فرهنگ غربی و ایرانی در برخورد با مقوله طلاق
جوامع صنعتی غربی به این دلیل که از مرحله گذار عبور نموده و جامعه را به سمت یک ثبات نسبی سوق داده اند کمتر با تبعات طلاق در جامعه مواجه می شوند. در این گونه جوامع به علت وجود فرهنگ متفاوت از فرهنگ ایرانی، طلاق امری پذیرفته شده است و زوجین پس از جدایی بدون هیچ نگرانی به زندگی خود ادامه می دهند. چرا که مطلقه بودن در این گونه جوامع نه تنها امری ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه امری بسیار عادی تلقی می شود. آمار طلاق در این گونه جوامع بالاست و افراد معمولا ترجیح می دهند قبل از تصمیم قطعی برای ازدواج یک زندگی مشترک را تجربه نمایند. فرزندان در این کشورها ، اصولا پس از 18 سالگی از والدین خود جدا شده و زندگی مستقلی را تجربه می نمایندو قبل از آن نیز معمولا با یکی از والدین خود زندگی کرده و بیشتر از آن که از والدین خود تاثیر بپذیرند از، جامعه ، اینترنت ، تلویزیون و مدارس شکل گیری شخصیت آنه نقش ایفا می کنند به همین دلیل پس از جدایی والدین از یکدیگر آسیب کمتری می بینند. این چنین است که زنان نیز در این گونه جوامع از استقلال اقتصادی بیشتری برخوردارند و در مواجهه با مقوله ازدواج به فاکتورهای مالی اهمیت کمتری می دهند و حتی پس از جدایی نیز به راحتی می توانند زندگی خود را اداره نمایند. بنابراین، مقایسه آمار جامعه ایرانی با جوامع غربی اصولا پذیرفته شده نیست . چه اینکه نگرش اینگونه جوامع به پدیده ازدواج و طلاق بسیار متفاوت از جامعه ایرانی است و کارکردهای خانواده که به عنوان یک نهاد اجتماعی در جامعه ما مورد توجه قرار گرفته ، اصولا در جوامع غربی بدین صورت تعریف نشده است.
چه باید کرد؟
در حال حاضر بهترین راه حل ، ایجاد تیم های تخصصی مشاوره قبل و بعد از ازدواج است تا با ارائه راهکارهای مناسب به زوجین آنان را در برقراری ارتباط موثر یاری نمایند. در این راستا می توان با تخصیص اعتبارات مالی و کاهش هزینه مراکز مشاوره ،علاوه بر تشویق افراد به مراجعه به این مراکز، اقدام به فرهنگ سازی مناسب در این زمینه نمود. عموما فرهنگ سراها مکان مناسبی برای ارائه اینگونه خدمات هستند و به موازات آن برنامه های رادیویی و تلویزیونی ، مشاوره تلفنی نیز می تواند سودمند واقع گردد.از برنامه های موفق تلویزیون در این خصوص می توانم به برنامه هزار راه نرفته اشاره نمود که به علت جذابیت های خاص ، از مخاطبین فراوانی برخوردار بود. به خاطر داشته باشیم که خانواده از نهادهای مهم اجتماعی محسوب می شود که تک تک افراد جامعه و حتی دولتمردان نیز بایستی در برابر آن احساس مسئولیت نموده و در حفظ آن کوشا باشند.
پایان پیام/م.ت
دیدگاه شما