وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : چهارشنبه 31 تير 1394 ساعت 10:11   |   کد مطلب: 15343
زندگی خیلی ساده یک فالگیر/مجوز دکه ای کوچک هم از من دریغ می کنند
شهرداری با هزار بهانه، مجوز یک دکه ای کوچک را از من دریغ کرد، دکه ای که می تواند محافظ خوبی برای سرمای سخت زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان باشد تا با فروش روزنامه و آدامس زندگی خود را بچرخانم.

به گزارش نافع، به نقل از رودآور، عصر دیروز در حین قدم زدن در خیابان بودم و خسته از کار روزانه، اخباری را که نوشته بودم در  ذهنم مرور می کردم، وزش باد شدت گرفت، چشمانم را برای لحظه ای کوتاه بستم تا گرد و غبار آزارم ندهم، باز که کردم چشمم به فالگیری افتاد، صدایش بلندترشد، فال نمی خرید؟ باد شدید نزدیک بود برگه ها فاش را به آسمان ببرد و مرد فالگیر با دو دست برگه ها را گرفت، نزدیک تر شدم.

آقا فالی چند؟ آقا این فال هاتون مطمئنا از اشعار حافظه دیگه؟! و فال گیر گفت هزار تومان، فالی خریدم البته با نیت هدیه مبلغ تعیین شده را پرداخت کردم و گفتم خبرنگارم و مشغول صبحت با مرد فال گیر:

مرد فالگیر خود را احمدی معرفی می کند و از سختی های زندگی، سر صحبش که گل می اندازد از سیر تا پیازش را می گوید از آرزوهای که به آن ها رسیده و از آرزوهایی که نرسیده است...

15 سال است که مشغول فال گرفتم، قبل از این شغل در نانوایی کارگری می کردم، درآمدم در نانوایی بهتر بود، اما به دلیل آنکه مرا بیمه نمی کردند،  بالاجبار هر هفته یا هر دو هفته یکبار در یک نوایی مشغول بودم، بعد از مدتی چند ماهی در تهران هم به سراغ کار رفتم  و از این مغازه به آن مغازه، فایده ای نداشت، خرج زندگی در نمی آمد، از سر ناچاری و بیکاری به تویسرکان برگشتم و به فال فروشی روی آوردم.

مرد فالگیر به یک باره زندگی گذشته خود را برایم ورق می زند؛ ما در ایلام زندگی می کردیم، یک خانواده هفت نفره با پدر و مادر، در حدود 14 ساله بودم که پدرم فوت می کند و زندگی برای ما سخت می شود، پسر بزرگ بودم و باید خرج مادر، سه خواهر وبرادر کوچترم را می دادم، کم کم زندگی روی خوششان را از ما گرفت، اما شکر کردیم، جنگ که شد 17، 18 ساله بودم خانه یمان را فروختیم و ایلام را به قصد تویسرکان ترک کردیم.

در تویسرکان خانه ای وچک اجاره کردیم و من در نانوایی مشغول به کار، تا کلاس نهم درس خواندم، البته مدرک نهم را نگرفتم، بیشتر فکر درآمدی برای خانواده ام بود، سه خواهر و یک برادرم تا دیپلم درس خواندند و اگر هم دوست داشتند باز برای خوشبختی آنان تلاش بیشتری می کردم تا ادامه تحصیل دهند، حالا هر کدام از آن ها وارد زندگی خودشان شدند و ازدوج های موفقی دارند.

به اینجا که می رسد می پرسم،آقای احمدی شما چی؟ ازدواج کردید؟ و او ادامه می دهد: نه، در خلوت خود فکر کردم که اگر بنا باشد ازدواج کنم چه که کسی می توانست سرپرستی خانواده ام را بر عهده بگیرد، دوست و آشنایی نداشتیم تا بتواند خرج زندگیمان را بدهد مضاف بر اینکه هر کسی فقط می تواند با این درآمدها زندگی خود را بچرخاند و بس.

فالگیر با خنده همراه با حسرتی دستی به ریش های می کشد و می افزاید: آن موقع که وقتش بود ازدواج نکردم و حالا هم که دیگر دیر شده است!

حرف را با گفتن مشکل بیمه اش عوض می کند و می گوید: درآمد مناسبی ندارم که ماهانه در حدود 150 هزار تومان به حساب بیمه واریز کنم، پنجی سالی هم شده که به دنبال مجوز دکه ای هستم، سال ها قبل فرماندار وقت اجازه زدن دکه را داد اما شهرداری با هزار بهانه، مجوز یک دکه ای کوچک را از من دریغ کرد، دکه که می تواند محافظ خوبی برای سرمای سخت زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان باشد و هم اینکه با فروش روزنامه، آدامس و جوراب درآمدم را بیشتر کنم.

در زمستان پنجه پاهایم از سرما یخ می زند و تابستان زیر نور شدید آفتاب صورتم می سوزد، سوزش صورت به گونه ای است که انگار آن را سنباده کشیده اند...

حرفش که به اینجا می رسد با مکثی طولانی قطع می کند و خسته از دست روزگار و مردمش می گوید: باز با این مشکلات خدا را شکر که نان حلال در می آورم، هرچند روزی هشت یا 10 هزار تومان دستم را می گیرد ولی خوشحالم ازاینکه درآمدم حلال است همین برای بس است.

فالگیر با کمی استراحت به خود و قورت دادن آب دهانش، برگه ای دیگر از خاطراتش را ورق می زند و می افزاید: زندگی خوشم من زمانی بود که پدر و مادر در قید حیات بودند، با فوت آن ها خوشی هم از زندگی ما رفت.

باز مکثی می کند و گویا می خواهد بقیه خاطرات تلخ و شیرنش را در سینه اش محفوظ بماند و حال من می پرسم، آقای احمدی تا حالا برای خودتان فال گرفته اید؟ و او سرش را به نشانه تأیید تکان می دهد و می گوید: بله، به فال حافظ اعتقاد بسیار دارم که حاظ، حافظ قرآن بود، گاهی گاهی هم از حافظ شعر می خوانم و به این ابیاتش علاقه بسیار دارم؛ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور/ کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور.

این فالگیر در ادامه صحبت هایش از مسئولان می خواهد تا به دادش برسند، او می افزاید: هر مرتبه که برای گرفتن وام اقدام کردم دست از پا درازتر برگشتم، می گویم مسلمانان من وامی می خواهم تا به زندگی ام سر و سامانی دهم، آن ها سخت می گیرند من که نه حسابی دارم و نه ضامنی چگونه می توانم با این مشکلات وام بگیرم؟!

در این بین چند خانم و آقای جوان برای وزن کردن خودشان آمدند و فالگیر که ترازویی هم در کنارش بود برای هر بار وزن کردن 300 تومان گرفت، خانمی هم آمد و فالی خرید، گویا به اصطلاح خودش پا قدم من برایش خوش و مشتری هایش زیاد شده بود.

فال گیر ادامه می دهد: اکنون زندگی ام ر به سختی اداره می کنم، با پول یارانه در خانه ای کلنگی تنها زندگی کرده  پول آب و برقم را می دهم و سعی می کنم با قناعت و به اندازه درآمدم خرج کنم تا زیر بار منت دوست و آشنا نروم.

حالا دیگر صدای قرآن خواندن به گوش می رسد و نزدیک اذان مغرب است، نگاهی به آسمان می اندازد و از خدا می خواهد به درآمدش برکت دهد چرا که اعتقاد عمیق دارد که خدا بهترین روزی دهنده است.

در لحظه خداحافظی با مرد فالگیر پاکت فالم را باز کردم دو برگه در داخلش بود و اما این هم فال ما ...

در برگه اول نوشته شده: ای صاحب فال شما قلبی صاف و ساده، در رفتار و  کردارت خلوص نیت داری، مدتی است که گره ای در کارت hست، انشاءالله رفع می شود، از رو انداختن به افراد فرومایه خودداری کن، آینده خوبی داری، خدا را فراموش مکن  و اما شاهد فال: گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سراید/گفتم که ماه من شود، گفتم اگر برآید...

و در برگه دوم: ای صاحب فال بدان که دنیا جز یک سرزمین فناپذیر چیز دیگری نیست و هر کس و هر چیز که در آن است از بین می رود و از اسان جز خوبی و نام نیک و یا نام بد چیزی نمی ماند.قلب چاکی داری که خواسته های گرانی هم در آن است تاکنون توفیق نداشته ای، لذا از خداوند کمک بخواه خود نیز به تلاش و کوشش بیافزا، بشرط داشتن صداقت افق آینده تو بسیار درخشان است ان شاءالله. و اما شاهد فال: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر/زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر/قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر..

به گزارش خبرنگار رودآور، نکته مهم را نباید فراموش کرد ببنییم نظر اسلام در مورد فال چیست؟

فال و فال‌گیری از دیدگاه اسلام

همان‌طور که گفته شد فال «نیک» و «بد» زدن در میان همه‌ی اقوام بوده و هست و به نظر می‌رسد سرچشمه‌ی آن، عدم دسترسى به واقعیات و ناآگاهى از علل واقعى حوادث است.* بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعى و تکوینی ندارند، ولى داراى آثار روانى هستند؛ چرا که فال نیک امید آفرین است در حالی‌که فال بد موجب یأس و نومیدى و ناتوانى در انجام و یا ترک کاری می‌شود. بنابراین، نمی‌توان به صورت کلّی؛ فال را خرافه پنداشت، همان‌طور که در سخنان پیشوایان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نیک سفارش شده است. که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمی‌شد. و از آنجا که دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال می‌کند، از فال نیک نهى نکرده، ولى فال بد را به شدّت محکوم می‌کند. پیامبر اکرم(ص)، تفأل (فال نیک) را دوست می‌داشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع می‌فرمود.[1]

در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده می‌شود که گاهی مسائلی را به فال نیک می‌گرفتند؛ مثلاً در جریان برخورد مسلمان‌ها با کفار مکّه در سرزمین «حدیبیه» می‌خوانیم هنگامی که سُهَیل بن عمرو به عنوان نماینده‌ی کفار مکّه به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: «قد سهل علیکم امرکم»؛ یعنی از نام سهیل من تفأل می‌زنم که کار شما سهل و آسان می‌شود.[2]

اسلام در بسیارى از موارد این‌گونه مفاهیم تخیّلى و پندارى را در یک کانال صحیح و سازنده قرار داده و از آن بهره‌بردارى کرده است؛ مثلاً در مورد آنچه در میان عوام معروف است که می‌گویند فلان همسر، خوش قدم بود و یا بد قدم، و از آن روزى که به خانه فلان‌شخص گام گذاشت و همسرش شد چنین و چنان گشت که قطعاً به این صورت خرافه‌اى بیش نیست، اما اسلام به آن شکل سازنده‌ی تربیتى داده است؛[3] در حدیثى از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «بدقدمى و شوم بودن زن در مهریه‌ی زیاد و نافرمانی شوهر است».[4] همچنین آن‌حضرت به نقل از پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «خانه‌ی شوم؛ خانه‌ی تنگ و خانه‌اى است که همسایگان بد داشته باشد».[5]

اگر درست ملاحظه کنیم می‌بینیم؛ همان الفاظى را که مردم در مفاهیم خرافى به‌کار می‌برند، در جهت مفاهیم واقعى و سازنده استفاده شده است، و در اثر توجّه به آن؛ تفکر و اندیشه‌اى که به بی‌راهه می‌رود، به راه راست هدایت می‌شود.

بخت و طالع و پیروزی و شکست و موفقیت و ناکامی همه‌ی انسان‌ها نزد خداست، خدایی که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگی‌هایی که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار آنهاست، تقسیم می‌کند. به این ترتیب، روش استدلال محکم و به حق انبیای الهی در برابر طرفداران محض تطیّر و فال بد –که اختیار را از آنان سلب می‌کرد-  چنین بوده است که انبیای الهی براساس توحید افعالی همه‌ی حوادث گوارا و ناگوار را به خداوند نسبت می‌دادند و می‌فرمودند که برخی از حوادث جنبه‌ی امتحان و بعضی از آنها جنبه‌ی کیفر و تنبیه دارد.

در جوامعی که به خدا ایمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز پیشرفت‌های فراوانی کسب کرده‌اند ـ اعتقاد به اقبال و بخت و خرافات دیگر فراوان دیده می‌شود به‌طوری که گاهی افتادن یک نمک پاش بر زمین آنها را سخت ناراحت می‌کند و منزل و اتاق و صندلی که شماره آن سیزده باشد، نحس شمرده و وحشت می‌کنند، و هنوز هم بازار رمّالان و فال‌گیران در میان آنها گرم است، و مسئله‌ی موهوم بخت و طالع‌بینی در میان آنها مشتری فراوان دارد، ولی قرآن مجید می‌فرماید: «فال بد شما نزد خداست (و همه‌ی مقدّرات به قدرت او تعیین می‌گردد) بلکه شما گروهى فریب‏خورده هستید».[6]

انسان عاقل وقتی می‌خواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی می‌نماید و فکر خود را که موهبتی خدادادی است به‌کار می‌اندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چاره ای ندارد جز این‌که به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسألت نماید، که این همان «استخاره» است. روایات زیادی در رابطه با استخاره داریم و مورد تأیید فقها می‌باشد که انسان را از تحیّر و سرگردانی خارج می‌کند و راهی پیش پای او می‌گذارد.

فال‌گیری و پیشگویی و دعانویسی افرادی که این کارها را به عنوان پیشه برای خویش برگزیده‌اند، مورد اعتماد نیست و هیچ دلیلی بر این‌که چنین کسانی راست می‌گویند، در دست نیست.

خلاصه؛ فال و فال‌گیری به خودی خود اعتبار ندارد و مورد امضا و تأیید دین اسلام نیست، و در بسیاری از موارد فقط یک حدس و گمان است و هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد، ولی چون فال نیک حرکت آفرین و امید آور می‌باشد و اثر روانی زیادی در انسان دارد، پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرموده‌اند.

راه رهایی از فال بد

همانگونه که بیان شد، تطیّر و بدشگونی؛ بیشتر به حالت نفسانی خود افراد بازگشت می‌کند که البته برای نجات از آن، پیشوایان معصوم(ع) راه‌حل‌هایی ارائه داده‌اند:

1. بی اعتنایی: امام صادق(ع) می‌فرماید: «اثر فال بد؛ به همان اندازه است که آن‌را می‌پذیری، اگر آن‌را سبک بگیری کم اثر و آسان خواهد بود، و اگر آن را محکم و سخت بگیری پُر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی هیچ اثری نخواهد داشت».[7] براساس این روایت؛ تأثیر تفأل و تطیّر مربوط به نفس صاحب آن است، و این‌که فال چیزى نیست، هر چه هست اثر نفس خود آدمى است.[8] تأثیر یا بی‌تأثیری فال بد، در درون آدمی پیرو وضعیتی است که انسان در نهاد خود به عنوان زمینه‌ی قبول یا ردّ آن ایجاد کرده است و بستگی به خواست، نوع تلقین و ارزیابی خود شخص دارد.  

2. توکّل بر خدا: برای رهایی از عواقب تطیّر و بدشومی باید انسان به خدا توکل کند. فال بد به کسی ضرر می‌رساند که از آن بترسد ولی کسی که از آن هراس و ترسی نداشته باشد و بر خدا توکّل نماید، یقیناً به وی ضرری نخواهد رسید. امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «کفاره‌ی فال‏ بد زدن، همان توکّل‏ به خدا است».[9] زیرا معنای توکل این است که امر تأثیر را به خدای تعالی ارجاع داد و تنها او را مؤثّر دانست و وقتی این چنین معتقد باشیم، اثری برای فال بد باقی نمی‌ماند تا به ما ضرر و آسیبی برساند.[10]

3. دعا: دعا نشان دهنده‌ی عدم استقلال همه‌ی قدرت‌ها در برابر قدرت پروردگار است. در دعا توجه به این حقیقت است که اسباب و علل طبیعی هر چه دارند از ناحیه‌ی خداوند دارند و به فرمان او هستند. لذا در روایات متعدد آمده است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به کسانی که به قلبشان تطیّر و بدشومی خطور می‌کرد، دعاهایی را می‌آموختند و به این حقیقت آگاهی می‌دادند؛ مانند این‌که، پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «هر کس چیز ناملایم و مکروهى را ببیند و به نظرش بدشگون آید بگوید: اللَّهُمَّ لَا یُؤْتِی الْخَیْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک»؛[11]‏ خداوندا! جز تو کسى خیر نمی‌دهد و بدی‌ها را کسى جز تو نتواند بر طرف کند، و هیچ نیرو و قدرتی از غیر تو نباشد.

امام صادق(ع) در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره می‌فرماید: «...اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ»؛[12] خداوندا! هیچ فال بدى جز به اراده‌ی تو تحقق نمی‌یابد و خیر و نیکى‌ تنها از سوی توست، و هیچ حفظ کننده و نگه‌دارنده‌ای جز تو نیست.

تفأل به دیوان حافظ

آنچه در روایات در برخی از مواقع سفارش شده، استخاره است که انسان طبق آداب ساده‌ای با خداوند بزرگ –به وسیله‌ی قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن- مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد؛ به یقین خداوند نیز او را راهنمایی خواهد کرد. با این حال، تفأل به دیوان حافظ نیز میان مردم رواج پیدا کرده است؛ چرا که معتقدند دیوان حافظ دارای جهات مثبتی است، لذا از آن به عنوان فال‌نامه نیز استفاده می‌کنند؛ جهات مثبتی مانند این‌که:

1. بیشتر غزلیات و اشعار حافظ مثبت‌نگر است و مثبت‌نگری در زندگی خوب و پسندیده می‌باشد، همان‌طور که در روایات نیز به داشتن «حُسن ظن نسبت به خدا و دیگران»[13] ترغیب شده است.

2. اشعار او مضامین آیات قرآنی و برگرفته از آنها می‌باشد و آنچه در سینه‌ی خود از آیات قرآنی حفظ نموده در غزلیات خود بیان کرده است.

3. غزلیات حافظ چند پهلو و چند معنا است و می‌توان از اشعار او تفسیرهای متعدّد نمود و هرکس به فراخور حال و عقل  و اندیشه‌ی خود از آن معنایی برداشت می‌کند.

با توجه به این قبیل از موارد، دیوان حافظ ارزشمند است و مردم از آن به عنوان فال و بیان حال خود بهره می‌گیرند؛ تفأل به دیوان حافظ برای انجام برخی از کارها اشکالی ندارد؛ و به بیان صاحب جواهر؛ «تفأّل به غیر قرآن [از قبیل دیوان شعرا همچون دیوان حافظ] اگر منجرّ به صدور حکم قطعى و جزمى نگردد، جایز است»؛[14]هر چند به پای استخاره‌ی شرعی با قرآن کریم نمی‌رسد، اما در این‌باره به نکاتی باید توجه شود:  

یک. عادت نمودن به استفاده از فال حافظ یا حتی استخاره، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد. جایی که انسان باید از نیروی عقل و خرد استفاده نماید و یا از تجارب و آگاهی دیگران با مشورت از ایشان بهره گیرد، باید بر طبق آن عمل نماید.

دو. توقع پیشگویی از حافظ و غیبگویی از او، توقعی ساده‌لوحانه و بیهوده است، توقع ما از حافظ آن است که به شیرینی ابیات و سخنانش، اندیشه‌ای نو و معرفتی تازه در قالب ادبیات فارسی به ما بیاموزد. معرفتی که ما در دنیای کنونی بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندیم.

سه. رویکرد ما به دیوان حافظ، باید رویکردی از سر اخلاص و محبت به کسی باشد که چون معلمی عزیز می‌تواند گره از مشکلات فکری گشوده و از آلام روحی تا حدودی بکاهد و در این راه هیچ‌گاه نباید حد اعتدال و میانه‌روی را در استفاده از آن فراموش کرد.

آیا مراجعه به فالنامه برای مثال فال انبیا و فال حافظ درست است ؟ از نظر شرعی اشکال ندارد؟

پاسخ : فال نیک و بد زدن در همه اقوام بوده و هست. به نظر مى رسد سرچشمه آن عدم دسترسى به واقعیات و ناآگاهى از علل واقعى حوادث است. فال اثر طبیعى ندارد، ولى داراى اثر روانى است. فال نیک، امید آفرین است، در حالى که فال بد، موجب ناامیدى، ناتوانى و نگرانى مى شود.
از آن جایى که اسلام همواره از مسائل مفید و مثبت استفاده مى کند و با خرافات و مضرات مبارزه مى کند، به فال نیک توصیه فرموده، ولى فال بد را به شدت محکوم کرده است، حتى در بعضى روایات فال بد را در حد شرک به خدا شمرده‏اند.
با توجه به این مطالب، دیوان حافظ گر چه بسیار ارزشمند است و مى‏توان از آن به عنوان فال و بیان حال خود بهره گرفت. اما باید توجه داشت که توقع پیشگویى از حافظ و غیب‏گویى از او، توقعى ساده‏لوحانه و عبث است، توقع ما از حافظ آن است که به شیرینى ابیات و سخنانش، تلخى‏هاى روزگار از کام ما بزداید و با شیرینى سخنانش، اندیشه‏اى نو و معرفتى تازه در ما بیافریند. معرفتى که ما در دنیاى کنونى بیش از هر زمان دیگرى به آن نیازمندیم.
رویکرد ما به حافظ، رویگردى از سر اخلاص و محبت به کسى است که چون معلمى عزیز مى‏تواند گره از مشکلات فکرى گشوده و از آلام روحى‏مان بکاهد و در این راه هیچ گاه نباید حد اعتدال و میانه روى را در استفاده از آن فراموش کنیم.
اما از نظر شرعی و فقهی ، فقها و دانشمندان گفته اند : فال و رمالی مطلبی است خرافی و مراجعه به رمال و فالگیر جایز نیست و پول گرفتن و پول دادن در برابر آن جائز نیست مگر این که دهنده ، پول آن را به عنوان هدیه بدهد. (جامع المسائل، ج 1، ص 630، مسئلة 2202؛ آیت الله مکارم، استفتائات جدید، ص 156، س 563. و آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتاات ، س 1229 .)
بنابراین به فتواى مراجع محترم تقلید از جمله امام خمینی ،‌ اجرت و مزدى که در قبال عمل حرام گرفته مى شود ، حرام است و باید به مالک آن برگرداند. اگر مالک واقعى آن را نمی شناسد، از طرف او به فقرا صدقه بدهد.(استفتائات، ج 2، ص 21، مسئلة 50.)

* مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 52، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.

1ـ  طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 350، شریف رضى، قم، چاپ چهارم، 1412ق.

2ـ  ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 203، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.

3ـ  تفسیر نمونه، ج 12، ص 53.

4ـ  شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 3، ص 556، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.

5ـ شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 152، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1403ق.

6ـ  نمل، 47.

7ـ  کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 8، ص 197 و 198، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

8ـ  طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 78، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

9ـ  الکافی، ج 8، ص 198.

10ـ  المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 78.

11ـ  مکارم الأخلاق، ص 350.

12ـ الکافی، ج 4، ص 285.

13ـ  ر.ک: نمایه‌های «انسان و بدبینی»، سؤال 5311؛ «گسترۀ حسن ظن»، سؤال 7611.

14ـ  «و إنما منع التفؤل بالقرآن و إن جاز بغیره إذا لم یحکم بوقوع الأمر على البت»؛  نجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، على، ج 12، ص 171، ‌دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بی‌تا.

انتهای پیام/ح

 

 

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما