وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : سه شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 07:38   |   کد مطلب: 12713
مادرشهیدجنتی گفت:در باشگاه معلمان همدان دختران زیبا روی دبیرستانی را آموزش رقص می دادند برای جشن های دوهزارو پانصد ساله ، شاه که از سراسر دنیا میهمانانی را دعوت کرده بود که دختران معصوم و بی گناه را تقدیم آنها می کرد. و این تنها یک نمونه از فساد خاندان پهلوی در ایران بود .

به گزارش نافع،

لطفا خودتان را برایمان معرفی کنید.

زهرا رنجبران هستم متولد1326 ،از سال 1362 با تأسیس حوزه علمیه خواهران در همدان توسط آیت الله نوری همدانی با چند تن دیگر از خواهران فعالیت خود را شروع کردیم ،در محضر حاج آقا سلیمی شروع به تحصیل کردم ضمن اینکه مسئولیت حوزه و طلاب شبانه روزی نیز به عهده بنده بود. 12 ساله بودم که ازدواج کردم  14 سالگی اولین فرزندم به دنیا آمد و در سن 21 سالگی 4 فرزند داشتم  4 پسر و یک دختر. محمد رضا، عبدالله، ید الله، و محمدعلی جنتی ، که به حمد الله  همگی در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضور داشتند. فرزند دوم محمد علی در سن 18 سالگی در عملیات  میمک  درسال 1363به درجه رفیع شهادت رسید.

با توجه به این که شما تجربه ازدواج درسن پایین را داشته اید، پیشنهادتان به جوانان دراین خصوص چیست ؟

ازدواج یک سنت الهی است که باعث آرامش روحی و روانی افراد می شود. بنابراین پیشنهادم به جوانان دررابطه ازدواج این است که نباید با توقع های نابجا خود را ازاین نعمت الهی محروم کنند و به خصوص در رابطه  با  سن ازدواج دقت داشته باشند که هر چقدر سن افراد بالاتر می رود توقع افراد نیز بالاترمی رود و با دید سخت گیرانه تری به این سنت مقدس نگاه می کنند.

 توجه کنیم که خداوند سن بلوغ را را در چه سنی قرارداده است یعنی افراد از چه سنی آمادگی ازدواج دارند ، بگذریم که امروز بلوغ را طور دیگری تفسیر می کنند .

دختران ما باید حضرت زهرا (س) را الگو قرار بدهند  و با تاسی از ایشان  علم و تحصیل  را  در زندگی اشان به خدمت بگیرند.کار و تحصیل نشان پویایی یک فرد است اما هیچگاه نباید  مانع ازدواج و فرزند آوری شود.

از روزهای انقلاب چیزی در خاطراتان مانده است؟

قبل از انقلاب  زیاد مطالعه  میکردم وهمیشه به همراه همسرم نوارهای امام را به صورت پنهانی  گوش میدادیم و آنها رابه  روی کاغذ پیاده میکردیم و به همراه آقای جنتی و دیگرآشنایان علیه شاه اطلاعیه های امام را پخش میکردیم و در تظاهرات شرکت میکردیم و این کار باید با احتیاط زیادی انجام میشد و هیچ کس نباید از ای کار باخبر می شد مگر افراد مطمئن.ساواک همه جا  نیروهایش را نفوذ داده بود و با وجود این  دقت و احتیاط  یکی از افراد گروه که ضد انقلاب بودهمسرم را لو داد وساواک اورا دستگیر کرد .

 زمانی که ساواک همسرم را دستگیرکرد وبه زندان برد من 4 فرزند داشتم که به لطف خداوند متعال اکنون همگی موفق هستند.

درخصوص دستگیری همسرتان برایمان توضیح دهید:

  درزمان انقلاب همسرم جز افراد انقلابی و فعال بود، منزل ما هم یکی ازمکانهایی بود که درآن اعلامیه های امام خمینی (ره) نگهداری و توزیع می شد. یکی از افراد ضد انقلاب ازاین ماجرا مطلع شد وهمسرم را لو داد. یک روزکه ما به همراه عده ای ازاقوام درامام زاده کوه بودیم ساوک درآنجا آقای جنتی را دستگیرکرد.  

تا چند ماه اصلا خبری ازهمسرم نداشتیم ونمی دانستیم که حتی در کجا هستند  تا این کا در ماه رجب من متوسل شدم به  ائمه  اطهار (ع)  و از خدا خواستم  که خبری از او بگیرم درحال انجام اعمال ام داود بودم که زنگ منزل ما به صدا در آمد و خبر دادند که ابوالقاسم در پایگاه نوژه زندانی ساواک است وبعد ازچند ماه ازطریق حاج قربی یکی ازدوستان خانوادگی  ما خبری به ما رسید که او را به زندان سنندج برده اند و دراین چند ماه ما کوچکترین ملاقاتی با او نداشتیم .

تا اینکه بالاخره مرحوم حاج قربی  توانست  از طریق یکی از دوستانش که  اهل سنت بود یک وقت ملاقات برای ما در سنندج بگیرد.

 زمانی که  ساوک  همسرم را دستگیر کرد  به منزل ما ریختند و تمام خانه را گشتند و یک  کتاب(کتاب آنگاه که هدایت شدم) و عکس امام خمینی (ره) و  توضیح ومسائل امام (ره) را ازمنزل ما بردند من تعدای از کتاب ها را در باغچه  خانه دفن کرده بودم و ساواک نتوانست آن ها را پیدا کند . بعد از آن دستگیری ساواک همیشه  مارا تحت نظر داشت به همین دلیل خیلی از افراد دیگر تمایلی به رفت  آمد با ما نداشتند چون  ساواک به دنبال کوچکترین بهانه ای برای دستگیری و شکنجه افراد بود .

 بعد ها که ابولقاسم دوباره به همدان منتقل شد ، یک روز به همراه سه تا از فرزندانم  به محل ساواک  رفتم آن زمان در خیابان بوعلی به صورت پنهانی در یکی از خانه ها استقرار داشتند،روز برگزاری جشن دو هزار و پانصد ساله  بود. ساوک مرا با یک ماشین  استتار شده  که کاملا سیاه بود و نمی شد بیرون را ببینی  به ملاقات ابولقاسم برد.وقتی ابولقاسم را دیدم  در حالی که دو نفر  مراقب بودنند که حرکتی نکند با روحیه شاد و شوخی گفتم : حج آقا چقد باید هزینه می کردید که اینگونه دونفر شمارا اسکورت کنند و هر دو با وجود ناراحتی خندیدیم.

خانم رنجبران برایمان ازاتفاقات تلخ جشن های دوهزار و پانصد ساله پهلوی هم گفت:  که به یاد می آورد  در باشگاه معلمان همدان  دختران زیبا روی  دبیرستانی را  آموزش رقص می دادند برای  جشن های دوهزارو پانصد ساله ، شاه که از سراسر دنیا مهیمانانی را دعوت کرده بود  دختران معصوم و بی گناه را تقدیم آنها می کرد. و  این تنها یک نمونه از فساد خاندان پهلوی در ایران بود .

 در رابطه با فرزند شهیدتان برایمان توضیح دهید.

صبح زود مثل همیشه میخواستم به حوزه علمیه بروم  که به من خبردادند که علی به شهدات رسیده  البته من قبلا خواب شهادت  علی رادیده بودم . و زمانی که همسرم به من گفت که علی زخمی شده  باور نکردم و به او گفتم که خواب شهادت علی را دیده ام با این وجود صبح همان روز به حوزه علمیه رفتم برای کسب تحصیل و انجام کارهای حوزه  چرا که در آن زمان مسئولیت حوزه علمیه خواهران  همدان با بنده بود.  از همسرم  و پسر خواهرش خواستم که به دنبال  جسد علی بروند، تلاشم برای این بود که  گمنام نشود چون مطمئن بودم  که شهید شده است .

 نذر کرده بودم که اگر شهید شده بود  سجده شکر به جا بیاورم  چون علی خودش به شهادت راضی بود.

به عنوان مادر شهید پیام شما به دشمنان و رسانه های داخلی و خارجی که می خواهند دین و ارزشهای اسلامی چون شهادت و امر به معروف را زیر سوال ببرند چیست؟

-خون هر شهید،هر قطعه از هر شهید،یک پیام است شهدا به جبهه رفتند که دین احیاء شود ،انقلاب ما اسلامی بود نه مادی،امام حسین (ع)شهید شد تا دین زنده بماند با اینکه دشمن بارها خواست نام و قبر ایشان را از بین ببرد  اما  هنوز بعد از هزار و چهارصد سال و اندی نام  امام حسین(ع) بر سر زبانها و عشق او در دلهاست.قل سیروا فی الارض فانظر کیف کان عاقبت المکذبین»تکذیب  کنندگان  امام حسین(ع) نابود شدند ،اما حق همیشه زنده است.

 و سخن پایانی مادرشهید جنتی :

 بانوان قدر این آزادی و امنیت را بدانند در زمان انقلاب  هر چند ما دوست داشتیم  فعالیت داشته باشیم  اما شرایط محیا نبود و بانوان یا در محدودیت باید به سر می بردند .یا باید به عنوان یک ابزار  از آنها سو استفاده می شد. و یا باید در پستو های خانه پنهان میشدنند. در آن زمان حتی اگر میخواستیم یک مراسم مذهبی بر پاکنیم و یا در یک مراسم  شرکت کنیم می بایست به صورت پنهانی می بود .

 

 و من خداوند را شاکرم و افتخار می‌کنم که پسر با ایمان داشتیم و به جبهه رفت  تا دین پایدار بماند وان شاءالله که  با امام حسین(ع) محشور شود؛ باز هم خدا را شاکرم به خاطر سختی‌ها و دلوا‌پسی‌هایی که برای دیدن فرزندم می‌کشم، هیچ وقت کاری نکردم که دشمن شاد شود؛ مادران امروز باید با الگوبرداری از حضرت زهرا (س) فرزندانشان را آن طور که اسلام می‌خواهد تربیت کنند تا در خدمت انقلاب اسلامی باشند چون ما هرچه داریم از این انقلاب داریم.

ما هم به روح شهيد عزيزتان درود مى فرستيم و براى شما خواهر ارجمند و خانواده گرامى اتان آرزوى موفقيت بيشتر را داريم و از اينكه در اين گفتگو شركت كرديد سپاسگزاريم.

انتهای پیام/ح

دیدگاه‌ها

مطلب فوق العاده ای بود تشکر

دیدگاه شما