به گزارش کمیته اطلاعرسانی پاسداشت دهمین سالروز سفر رهبری به همدان،آن روزها شهر حال و هوای دیگری داشت و جوانان سر از پا نمیشناخته و مشتاق دیدار مقام معظم رهبری بودند. در همدان فضای معنوی حکمفرما شده بود و بنده نیز از جمله کسانی بودم که شیفته دیدار ایشان بودم و همچنین مشتاق بودم به حضورشان برسم.
در آن زمان که حضرت آقا به همدان آمده بودند؛ کارتهایی را برای دیدار با ایشان تقسیم میکردند که چندین کارت به دست من رسید، اما زمانی که میدیدم افراد مشتاقتری از من هستند و بیشتر از من به این کارت نیاز دارند؛ آن را به دوستان داده و خود از زیارت ایشان محروم میشدم. حدود 8 کارت به دستم رسید که تمامی آنها را به دوستان دادم و خود به دنبال این بودم که بتوانم مقام معظم رهبری را زیارت کنم.
روزی از محل کار به خانه آمدم و همسرم به من گفت که با منزل مادر او(شهیدان بیات) تماس گرفته و گفتهاند که به آنجا بیایید چونکه میخواهیم برای تصویربرداری بیاییم و به اعضای خانواده نیز بگویید که حضور داشته باشند. با خودم گفتم چنین چیزی امکان ندارد چراکه دوربینها درگیر سفر مقام معظم رهبری به همدان هستند و حدس زدیم که احتمالا حضرت آقا میخواهند به آنجا بیایند.
پس از اقامه نماز مغرب به منزل شهیدان بیات رفتیم و هنگامی که داخل کوچه شدیم؛ احساس کردیم فضا، فضای همیشگی نیست و متوجه شدیم خبرهایی است. هنگامی که درب منزل را زدیم؛ گاردهای حضرت آقا درب را باز کردند و از ما سئوال کردند که شما چه کسانی هستند و ما نیز خود را معرفی کرده، وارد خانه شده و دیدیم که دوربین فیلمبرداری گذاشتهاند و همه متتظر هستند تا مقام معظم رهبری بیایند. ما در آن زمان سر از پا نمی شناختیم و خداوند به ما لطف عطا کردند به خدمت ایشان برسیم و به برادران شهیدان بیات زنگ زدیم تا خود را برسانند .
یک ربع بعد خبر دادند که مقام معظم رهبری آمده و وقتی وارد منزل شدند؛ همه ناخودآگاه به سمت ایشان حرکت کردیم. جالب اینجا بود که در جمع ما چند بچه کوچک نیز بودند و همیشه بچهها احساس غریبی کرده و جلو نمیروند یا اینکه خجالت میکشند، اما در این زمان برعکس شده و بچهها نیز ناخودآگاه به سمت مقام معظم رهبری میرفتند و این نشان از عطوفت و روح معنوی ایشان دارد که افراد را به خود جذب میکنند.
رهبر معظم انقلاب، آنچنان در مقابل مادر شهیدان بیات خضوع و خشوع داشتند که انسان آن را به راحتی میدید و با فریادهایی که ایشان بر سر استکبار میزنند و با آن هیبت و عظمت در جهان و جهان اسلام، چگونه همان شخصیت در برابر مادر شهید، خضوع و خشوعی به راستی دیدنی داشتند.
در آن لحظات همگی شبفته ایشان شده و اصلا قابل وصف نیست. این لطف الهی بود که شامل حال ما شده بود. حضرت آقا راحت و خودمانی نشستند و یک به یک اسامی و شغلها را پرسیدند و با همگی احوالپرسی کرده و همچنین نکاتی را توصیه کردند.
حضرت آقا در آن زمان به مادران شهید فرمودند: "شما گوهر و در گرانبها تحویل انقلاب و نظام داده و انگار که آنها در بانکی سرمایهگذاری کردهاید و هر زمان و همیشه و همه جا قابل استفاده هستند". زمان هم که عکس شهدا را آوردند؛ ایشان محل و نحوه شهادت آنها را پرسیدند؛ گویا سالهاست یکدیگر را می شناسند.
به هر حال دقایقی نشستند و این برنامه 40 دقیقه طول کشید و توفیق داشتیم که ایشان را زیارت کنیم و زمانی که خواستند مرخص شوند و تشریف ببرند؛ باز همان شور و شعف و اشتیاق در دل ما جاری و آن حلاوت همچنان در اعضای خانواده باقی بود. اکنون هم که بچهها بزرگ شده و ده سال از آن زمان میگذرد؛ خاطرات آن روز را از یاد نبرده و همیشه از محبت و عنایت حضرت آقا حرف میزنند.
فردای آن روز که مقام معظم رهبری رفتند؛ همسایهها به مادر شهیدان بیات گفته بودند که احساس کردیم حضرت علی آمد و حضرت علی رفت و آن حالت معنوی، تمامی همسایهها را در برگرفته بود.
دیدگاه شما