به گزارش نافع، در این پژوهش جمعيت مورد پرسش بالغ بر 907 دانشجوي دختر است كه در مؤسسه آموزش عالي جهاد دانشگاهي يزد در سال1390 مشغول به تحصيل بودهاند. از اين تعداد حجم نمونه، 370 نفر انتخاب شدهاند كه از اين تعداد 180 نفر همكاري و پرسش نامه پژوهش را تكميل كردهاند.
در نتيجه مطالعات ادبيات تحقيق و بررسي روايي شاخصها، در نهايت 26 شاخص به منزله مؤلفههاي فمنيسم اسلامي(2) شناخته شده است كه اين شاخصها در چهار طبقه اصلي با عناوين «نقش زن در خانواده»، «بيثباتي احكام»، «برابري حقوق» و «جدايي دينداري از دينمداري» دستهبندي شده است.
نقش زنان در خانواده با شاخصهايي چون عدم پذيرش نقش سرپرستي مرد در خانه، مشاركت يكسان زن و مرد در تربيت كودك، مشاركت يكسان روش تربيت دختر و پسر، بالا بودن آمار طلاق نشانه آشنايي زنان با حقوق خويش، عدم پذيرش موهبت الهي مادري به عنوان يك ويژگي ممتاز، نقش مادري و همسري عاملي مؤثر در از بين رفتن فرصتها و عدم پذيرش اثرات حمايت همسران در پيشرفت زنان سنجيده ميشود.
عدم ثبات احكام نيز با شاخصهايي چون آزادي زنان به هر قيمتي، ناعادلانه بودن قوانين ارث، موافقت با آزادي سقط جنين، ناعادلانه بودن قوانين ديه و كهنه شدن تعاريف و احكام دين به واسطه گذشت زمان سنجيده شده است.
برابري حقوق نيز اشتغال زنان در مشاغل غيرضروري، تشكيل نهادهاي اجتماعي زنان مستقل از حكومت، تشابه حقوق مادي و معنوي زن و مرد، شكلگيري تفاوتهاي جنسيتي در بستر جامعه، عدم مناسب و كافي بودن فرصتهاي موجود در جامعه براي زنان، مردسالارانه بودن قوانين فعلي، سوءمديريت مردان و لزوم حضور زنان به جاي آنها و لزوم حضور و تأثيرگذاري يكسان زن و مرد در حوزه سياستگذاري.
جدايي دينداري از دينمداري نيز با الگوبرداري از مكاتب غربي در تأمين حقوق زنان، آزادي جنسي راهكار تأمين حقوق زنان، ناديده گرفتن جنسيت در مراودات اجتماعي، عدم كفايت قوانين مهريه و نفقه در تأمين حقوق اجتماعي زنان، تأثير منفي سنتها و باورهاي اسلامي و عملكرد اجتماعي زنان و عدم پاسخگويي احكام اسلامي به نيازهاي اجتماعي زنان سنجيده شده است.
اهميت تساوي و تشابه ميان زن و مرد
دانشجويان دختر مؤسسه آموزش عالي جهاد دانشگاهي به برابري حقوق زن و مرد (تساوي و تشابه حقوق) قائلاند، اما نگاه آنها در مورد سه شاخص ديگر فمنيستي منفي است.
81 درصد دختران با نپذيرفتن نقش سرپرستي مرد در خانواده مخالف و 19 درصد موافقند. 89 درصد زنان با مشاركت يكسان زن و مرد در تربيت كودك موافقند. 83 درصد دختران با «بالا بودن آمار طلاق نشانه آشنايي زنان با حقوق خويش است»، مخالفند. 76 درصد مخالفند كه همسر و مادر بودن باعث از دست رفتن فرصتها ميشود. 87 درصد با آزادي زنان به هر قيمتي مخالفند. 54 درصد با سقط جنين موافق و 46 درصد مخالفاند.
27 درصد با اشتغال غيرضروري زنان موافقند. 29 درصد با تشابه حقوق زن و مرد مخالف و 61 درصد با آن موافقند. 78 درصد با الگوبرداري از مكاتب غربي در تأمين حقوق زنان موافق و 22 درصد مخالفند. 93 درصد با اين گزينه مخالفند كه «آزادي جنسي راهكار تأمين حقوق زنان است». 67 درصد با ناعادلانه بودن قوانين ديه موافق و 33 درصد مخالفند. 49 درصد با تشكيل نهادهاي اجتماعي مستقل از حكومت موافق و 51 درصد با آن مخالفند. 72 درصد با بي كفايتي قوانين مهريه و نفقه در تأمين حقوق اجتماعي زنان مخالفند و 28 درصد با آن موافقند. 73 درصد نيز با پاسخگو نبودن احكام اسلامي به نيازهاي زنان مخالفند.
با توجه به رد شدن فرضيههاي گرايش دانشجويان مطالعه شده، به دو شاخص اصلي فمينيسم اسلامي، يعني «بيثباتي در احكام ديني» و «اعتقاد به جدايي ميان دينداري و دينمداري» اين نتيجه به دست ميآيد كه اسلام و شريعت جزء اولويتهاي زندگي شخصي و مراودات اجتماعي زنان مسلمان ايراني قرار گرفته است و اين امر بيانگر اين مطلب است كه زنان با اصل اسلام و احكام اسلام موافقاند و خود را ملزم به اطاعت از دستورات اسلام ميدانند. در مورد شاخصهاي ديگر چنين اظهار ميشود كه افزايش روزافزون رسانهها و شبكههاي اينترنتي و ماهوارهاي غربي و گسترش كاربرد اين شبكهها در جامعه رفته رفته باعث ورود برخي افكار و اعتقادات در ميان افراد جامعه، به ويژه زنان شده است و با گذشت زمان و تأثيرپذيري از اين افكار، برخي پارادايمهاي ذهني زنان تغيير كرده است. برخي از آثار چنين تغييراتي در تأييد شاخصهاي فمنيستي بحث شده در اين پژوهش مشاهده ميشود. چهار شاخص از پنج شاخص فمنيستي تأييد شده در پژوهش، مربوط به بعد «برابري حقوق زن و مرد» است، لذا تبيين حقوق ويژهاي كه اسلام براي زنان برشمرده است و روشن ساختن ديدگاه واقعي اسلام امري لازم و ضروري است.
همانطور كه از نتايج اين پژوهش بر ميآيد به راحتي ميتوان رد پاي فمنيسم را در حيات دختران جامعه ديد. جريان فمنيسم هر چند در جوامع سنتي و مذهبي همانند جامعه ما كمتر توانسته است نفوذ يابد اما اين جريانها كه پايشان از دوران رضاخان به ايران باز شد و فعاليتهايشان در دوران پهلوي دوم به اوج رسيد حتي در حال حاضر نيز ميكوشند تا از ميان زنان و دختران ايراني قرباني بگيرند. كم كردن ارزش مادري و همسري، افزايش زندگي مجردي و به تبع اينها كاهش چشمگير جمعيت كشور و حتي ترويج خيانت براي فروپاشي ساختار خانواده، اهدافي است كه فمنيسم در ايران دنبال ميكند. از آنجايي كه به نظر ميرسد اين جريان سوخته در ميان بانوان كشورمان شناخته شده باشد، تزريق تفكرات فمنيستي به جامعه زنان مسلمان ايراني در پوششهاي ديگري صورت ميگيرد. حتي شايد بتوان رشد آمار طلاق و كاهش ازدواج و حتي كاهش چشمگير رشد جمعيت را نشانههايي از توفيق نسبي فعاليت جريانهاي فمنيستي در ايران دانست. همچنان كه چندي پيش انتشار گزارشهايي از جشنهاي طلاق حكايت از جدي شدن فعاليت اين جريان در ايران داشت اما خطر جشنهاي طلاق هنوز هم جدي گرفته نشده است.
تورهاي گردشگري
اين روزها شايد تورهاي گردشگري بيشتر پاتوقي براي خوشگذرانيهاي جدا از خانواده باشد تا مكانهاي ارائه خدمات گردشگري به اعضاي خانواده. قالب متقاضيان تورهاي گردشگري دختران و پسران مجردند. پس اين تورها فرصت مناسبي براي شكلگيري گروههاي دوستانهاي است كه به بهانههايي نظير كوهنوردي يا ديگر گردشهاي گروهي دور هم جمع ميشوند و از خلال آن باورهاي فمنيستي را به ذهن دختران تزريق ميكنند. بدبيني دختران جوان نسبت به تمامي مردان و بالا رفتن سن ازدواج و حتي تجرد قطعي، محصول تفكرات فمنيستي در ذهن دختران جوان جامعه است.
گعدههاي تفنني
طعمههاي اين شاخه اغلب زنان خانهداري هستند كه در قالب گعدههاي تفنني دور هم جمع ميشوند. فال گرفتن يا شنيدن مشاوره پيشگوهايي كه با قهوه و ورق ستاره بخت و اقبال ميبينند و در زندگيهاي زناشويي به بهانه گرهگشايي گره مياندازند يا پارتيهاي زنانهاي كه قرار است نمايشگاهي براي نشان دادن لباس يا جواهرات تازه باشد، اغلب بهانه اين گردهماييهاي زنانه است. كم كردن ارزشهاي مادري و همسري در راستاي اجتناب از مادر شدن، تلاش در ايجاد اختلاف ميان همسران و تشويق به طلاق اتفاقاتي است كه در پي فعاليت گروههاي فمنيستي در اين گعدههاي تفنني شاهد آن هستيم.
شوهاي زيرزميني
ريشهيابي بدحجابيهاي موجود در لايههاي بيروني جامعه، ما را به لايههاي زيرين آن هدايت ميكند. اين بدپوششيها همه و همه از شوهاي زير زميني سر بر ميآورد و سپس در ميان تمامي اعضاي جامعه تسري مييابد. يكي از دستاندركاران برنامهريزي، اجرا و لباسهاي ارائه شده در اين شوها، گروههاي فمنيستي فعال در جامعه ايران هستند.
شوهاي زيرزميني، اما در تمامي گروههاي سني مخاطب دارد و محل مناسبي براي شناسايي و به دام انداختن دختران و زنان جوان است. اين شوها اغلب محلي براي ارائه الگوهايي از يك زن تمام عيار غربي است. لباسهاي به نمايش در آمده در اين شوها پوششي را به زنان و دختران جامعه القا ميكنند كه مفهوم تمام نمايي از عرياني است.
اينترنت و چت رومها
كشور بزرگ و تقريباً بيقانون اينترنت بهترين فضا براي فعاليت و تبليغات گروههاي فمنيستي است به خصوص چترومها و شبكههاي اجتماعي همانند فيسبوك يا گوگلپلاس كه ميتوان عقايد و تفكرات فمنيستي را در قالب جملات ادبي به همراه قطعات هنري با ميليونها كاربر فضاي مجازي به اشتراك گذاشت. فضاي مجازي هر روز بيشتر از ديروز شاهد فعاليتها سايتها و وبلاگهاي فارسي زباني است كه در كنار شبكههاي ماهوارهاي ميكوشند با تفكرات فمنيستي از ميان زنان ايراني هم قرباني بگيرند.
دانشگاهها و محيطهاي دانشجويي
ذهن خلاق و كنجكاو دانشجويان آماده شنيدن شبهههايي است كه تفكرات فمنيستي در قالبهاي گوناگون در برابرشان علامت سؤال ميگذارد. از همين رو محيطهاي دانشجويي هم مكان بسيار مناسبي براي يارگيري فمنيستهاست. بيترديد وجود ظرفيتهايي نظير كرسيهاي آزاد انديشي براي پاسخ به اين شبهات ميتواند فعاليت گروههاي فمنيستي در دانشگاهها را خنثي كند.
در واقع دختران جامعه ما كه قرار است ضمن بالندگي خود تضمينكننده حيات درخشان ايران اسلامي باشند بر اثر اهمال و كمكاري مسؤولان در حوزه آموزش (آموزش و پرورش و آموزش عالي) و فرهنگ (حوزه علميه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي و...) عموماً تبديل به عناصر سرگرداني شدهاند كه نميدانند زن بودنشان خوب است يا بد، حقوق شان تضييع شده است يا نه.
شما كمتر دختري را در مدرسه، دانشگاه، محل كار يا فضاهاي مجازي ميتواني پيدا كني كه با اندكي بحث موجي از شبهههايي كه برايش ساختهاند را مطرح نكند و دست آخر هم اگر متدين باشد با استعانت از باورهاي ديني راه تسليم را در پيش گيرد و اگر نه، دين را مهمترين عامل مظلوم واقع شدن زنان بداند.
متأسفانه حوزههاي علميه ما به عنوان منبع صدور احكام اسلامي هنوز به يك تعريف درست از مباحث مربوط به زن دست نيافتهاند و گاه ميتوان دو يا چند برداشت متفاوت در ميان روحانيون به عنوان خروجي حوزههاي علميه پيدا كرد كه هر يك جامعه را به سمت نگاه خود سوق ميدهند؛ به عنوان مثال برخي معتقدند زنان بايد در خانه بمانند و شاغل نباشند و اگر شاغل هم هستند حقوقشان را در اختيار همسر قرار دهند، برخي نيز معتقدند نه زنان بايد در جامعه باشند البته در اين مقاله اصلاً به دنبال رد يا قبول اين تنوع نگاه نيستيم اما قبول كنيم عدم پاسخگويي حوزههاي علميه و بيان فصلالخطاب اين مباحث به شبههافكني گروههايي كه به دنبال جدا كردن دختران نجيب و متدين ما از دامان اسلام عزيز است كمك ميكند.
در عين حال عدم برنامهريزي دقيق در مراكز آموزشي براي تقويت هويت زنانه منطبق بر مباني اسلامي نيز سبب شده است ما بهترين دوران را براي محكم كردن شاكله شخصيت زنانه در دخترانمان از دست بدهيم، البته نبود چنين برنامه دقيقي را در كنار اين واقعيت بگذاريم كه در برخي دولتها مديران نهادهاي تعليم و تربيت نه تنها كاري براي هويتيابي دختران مسلمان ما نكردهاند بلكه فضا را براي گرايشهاي پنهان به سمت فمنيسم مهيا نمودهاند.
كوتاه سخن اينكه اگرچه نتايج اين پژوهش رويكرد كلي دختران مورد پرسش را ديني نشان ميدهد اما نبايد از كنار مواردي چون موافقت 67 درصدي با ناعادلانه بودن قوانين ديه و همچنين موافقت 54 درصدي با سقط جنين، 61 درصد موافق تشابه حقوق زن و مرد (در حالي كه اسلام با لحاظ تفاوت ويژگيها و نقشها بر تفاوت حقوق زن و مرد تأكيد دارد ) و... به راحتي گذشت. اين اعداد و ارقام زنگ خطر سست شدن اركان خانواده را در جامعه ما به صدا درآورده است و اگر دير بجنبيم در فردا روز، كمتر مكان امني براي تربيت نسل آينده خواهيم يافت. به نظر ميرسد تنها راه اين مسأله پاسخگويي منطقي و مستدل به شبهات از طريق برپايي كرسيهاي آزاد انديشي و ترويج گفتمان اسلام در حوزه زنان به عنوان گفتماني مترقي و حياتبخش ميباشد.
(1) لازم به ذكر است اين پژوهش در سال 90 انجام شده و در نشريه پژوهشنامه زنان منتشر شده است.
(2) اگرچه واژه فمنيسم اسلامي جمع نقيض است و از اصل قابل قبول نميباشد، چرا كه فمنيسم خداوند را به عنوان ايجادكننده تفاوتهاي بين زن و مرد مغبوض اين عده واقع شده است و ايشان با بسياري از احكام اسلام درباره زنان و خانواده مخالف هستند.
منبع: هگمتانه
دیدگاه شما