به گزارش نافع، در خانواده، زن و مرد با تفاوتهای بسیار زیاد و آشکار در کنار همدیگر قرار میگیرند که این تفاوتها هم موجب شیرینیهایی میشود و هم موجب تلخیهایی میشود. اگر شما این مسأله را پیشبینی نکرده باشید، نه ظرفیت برخورداری از شیرینیهایش را خواهید داشت و نه ظرفیت تحمل و برخورد مناسب با تلخیهایش را خواهید داشت. اصلاً خدا این دو جنس مخالف و متفاوت از خیلی جهات را در خانواده کنار هم قرار داده تا تعارضها و تناسبهای این دو در کنار همدیگر دیده شود و ببیند این دو علیرغم همۀ اختلافهایی که دارند، در طول زندگی مشترک چه عکسالعملهایی در قبال هم انجام میدهند. در واقع این دو (زن و شوهر) با همۀ اختلافها و تفاوتهایی که با هم دارند باید همدیگر را کامل کنند و به تکامل برسند.
یکی از دلایل تأخیر در ازدواج، تلقیهای ناصحیحی است که از ازدواج در ذهن مردم شکل گرفته/ انتقاد از تکه کلام «فلانی خودش را بیچاره کرد و رفت زن گرفت!»
در اولین قدم برای رسیدن به یک خانوادۀ خوب باید نگاه و تلقی خود را نسبت به «خانواده» اصلاح کنیم. ابتدا باید ببینیم نگرش و تلقی ما نسبت به خانواده چیست؟ آیا تلقی ما نسبت به خانواده اینگونه است که خانواده را یک مفهوم باعظمت و باشکوه ببینیم؟ آیا خانواده را محل خودسازی و مجموعهای شبیه پادگان یا ورزشگاه البته توأم با لطافت و مهربانی میبینیم یا آن را محل ول بودن و راحتی مطلق تلقی میکنیم؟ آیا خانواده را شبیه مسافرخانه میبینیم که فقط محل استراحت و غذا خوردن است یا آن را جایگاهی برای ایفای نقش و مسئولیتی مهم میدانیم؟
متاسفانه بعضیها تلقی منفی و نادرستی نسبت به خانواده دارند. مثلاً میگویند: «فلانی خودش را بیچاره کرد و رفت زن گرفت!» یا میگویند: «میدانید یک خانم باهوش چه شوهری را انتخاب میکند؟ یک خانم باهوش اصلاً هیچوقت ازدواج نمیکند!» این حرفها به لحاظ روانی اثر بدی روی جوانان خواهد داشت و به مرور تلقی آنها را نسبت به ازدواج خراب میکند. یکی از دلایل تأخیر در ازدواج همین تلقیهای ناصحیحی است که از ازدواج در ذهن مردم شکل گرفته است. نشانۀ این تلقیهای غلط همین تکّهکلامهایی است که دربارۀ ازدواج درست کردهاند، یا اینکه بعضیها سختیهای تشکیل خانواده را به صورت مبالغهآمیز بیان میکنند، یا دربارۀ آن منفیبافی میکنند و متاسفانه کمتر کسی را دیدهایم که از بابت زیباییها و خوبیهای خانواده شکر کند.
تلقی ما از تشکیل خانواده خیلی مهم است. تلقی ما نسبت به خانواده، بر اینکه چگونه همسری انتخاب کنیم یا برای ازدواج فرزندمان سراغ چه خانوادهای برویم، تأثیر دارد. اینکه بعضی خانوادهها در انتخاب داماد، نسبت به مال و اموال یا سطح اجتماعی یا سطح سواد او خیلی سختگیری میکنند به خاطر این است که تلقی آنها نسبت به تشکیل خانواده، درست نیست و شاید خانواده را وسیلهای برای قیافهگرفتن و فخرفروشی میدانند. بعضی از دختر خانمها صریحاً میگویند: «این آقا پسر زیاد به من نمیآید! اگر ما با هم در خیابان راه برویم، مردم میگویند این دوتا به هم نمیآیند!» اینقبیل افراد در ظرف «مردم میگویند» زندگی میکنند و تلقیشان از خانواده به این بستگی دارد که مردم چه چیزی دربارهاش بگویند.
خیلی از آقایان طبیعت زن را نمیشناسند/ مرد در قبال سخن تلخ همسرش باید سکوت کند.
خیلی از آقایان که ازدواج میکنند اصلاً جنس زن را نمیشناسند و تلقی درستی ندارند. مثلاً نمیدانند که طبیعت خانمها-نه خانمهای خودساخته- اینطور است که وقتی زبان به گله و شکایت باز میکنند به طور مطلق انتقاد و ناشکری میکنند و وقتی از دست شوهرشان ناراحت میشوند، ممکن است به او بگویند: «من اصلاً هیچ خیری از تو ندیدم!»(لِأَنَّهَا إِذَا غَضِبَتْ عَلَى زَوْجِهَا سَاعَةً تَقُولُ مَا رَأَیْتُ مِنْکَ خَیْراً قَطُّ؛ مستدرک الوسائل/14/244 و لَا یَشْکُرْنَ الْکَثِیرَ إِذَا مُنِعْنَ الْقَلِیل؛ من لایحضره الفقیه/2/554) وقتی یک زن این را بگوید باعث میشود که شوهرش تصور کند او از شوهرش متنفر است در حالی که واقعاً اینطور نیست و شوهر باید در چنین مواردی سکوت کند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «خانمها در گفتگو با شما چندان خوب حرف نمیزنند (گاهی زبانشان تلخ و تند یا نارسا است) و شما مردان این مسأله را با سکوت خودتان پوشش دهید؛ إِنَّمَا النِّسَاءُ عِیٌ ... و اسْتُرُوا الْعِیَّ بِالسُّکُوت»(کافی/5/535 و منلایحضرهالفقیه/3/390)
در خانواده، زن و مرد با تفاوتهای بسیار زیاد و آشکار در کنار همدیگر قرار میگیرند که این تفاوتها هم موجب شیرینیهایی میشود و هم موجب تلخیهایی میشود. اگر شما این مسأله را پیشبینی نکرده باشید، نه ظرفیت برخورداری از شیرینیهایش را خواهید داشت و نه ظرفیت تحمل و برخورد مناسب با تلخیهایش را خواهید داشت. اصلاً خدا این دو جنس مخالف و متفاوت از خیلی جهات را در خانواده کنار هم قرار داده تا تعارضها و تناسبهای این دو در کنار همدیگر دیده شود و ببیند این دو علیرغم همۀ اختلافهایی که دارند، در طول زندگی مشترک چه عکسالعملهایی در قبال هم انجام میدهند. در واقع این دو (زن و شوهر) با همۀ اختلافها و تفاوتهایی که با هم دارند باید همدیگر را کامل کنند و به تکامل برسند.
هر همسری که انتخاب کردی باید بگویی: «این را خدا برای من خواسته»/ پیامبر(ص): اگر من هم برایت دعا کنم باز همان همسری که خدا مقدر کرده نصیبت خواهد شد
شما در امر انتخاب همسرتان دقت کنید اما بدانید که خودتان زیاد تعیینکننده نیستید، لذا هر انتخابی که صورت گرفت علیالقاعده باید بگویید: «این را خدا برای من خواسته است» و هر تلخی و هر مشکلی که بعداً در زندگی داشتید، تحمل کنید و بگویید: حتماً این تلخی و مشکل برای من سازنده است و الا خدا سر راهم قرارش نمیداد.(مگر اینکه برخی موارد نادر پیش بیاید، که شرحش خارج از این بحث است.) لذا شما در انتخاب همسر به وظیفۀ خود عمل کنید، و وقتی به وظیفۀ خود عمل کردید هر چیزی که برای شما پیش آمد، خواست خدا بدانید. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر منِ پیامبر همراه با حضرت جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش برای اینکه یک همسر خوب نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد؛ لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ»(میزان الحکمه/ح16500)
بعضیها که در انتخاب همسر خیلی سختگیرانه برخورد میکنند، میگویند: «من میخواهم کُفو خودم را پیدا کنم!» البته اصل قضیۀ «کفو بودن» زن و شوهر درست است ولی مهم این است که تحلیل شما از آن چگونه باشد. در واقع بهترین همسر برای شما همسری است که شما با زندگی کردن در کنار او بتوانید عیوب خود را برطرف کرده و رشد کنید و به پروردگار عالم تقرب پیدا کنید.
بسیاری از طلاقها ناشی از تلقی اشتباه نسبت به ازدواج است /کسانی که به فرزندآوری توجه ندارند اصلاً معنای خانواده را متوجه نشدهاند
ممکن است بعضی از ازدواجها به دلیل اینکه زن و شوهر واقعاً نتوانستهاند تاب بیاورند و تحمل کنند، به طلاق کشیده شود ولی بسیاری از طلاقها به خاطر ناشیگری و بیتوجهی آدمها نسبت به مقدرات عالم است و ناشی از این است که اساساً تلقی آنها نسبت به ازدواج اشتباه بوده است. بعضیها خانه را با مُبل راحتی اشتباه میگیرند! در حالی که نگاه آنها به خانواده باید مانند نگاه به یک ورزشگاه یا برنامۀ ورزشی باشد که میخواهد آنها را وادار به حرکت و تمرین کند و باعث رشد و تعالی آنها شود.
تلقی ما نسبت به همسری چیست؟ یکی از نکاتی که در همسری وجود دارد، لذایذ جنسی است. در کنارش لذایذ عاطفی نیز هست، تعاون در زندگی نیز هست(یعنی اینکه هر یک از زن و مرد بخشی از کارها را به عهده بگیرند). یکی دیگر از قسمتهای بسیار مهم «فرزندآوری» است که شاید مهمترین بخش زندگی باشد که خیلیها کمترین توجه را به آن دارند. خیلیها دربارۀ فرزندآوری خودشان را کنترل میکنند یا محدودیت قایل میشوند، اینها اصلاً متوجه نشدهاند خانواده یعنی چه؟ تلقی آنها از خانواده و زندگی مشترک تلقی درستی نیست. مثل کسی که به او یک ماشین دادهاند و او سوار میشود و بهجای اینکه حرکت کند، فقط بوق میزند و پیاده میشود!
تلقی غربیها از خانواده طوری بوده که فرزندآوری در درجۀ اول قرار نداشته، تعامل و تحمل و تکامل به واسطۀ تضارب بین زن و مرد برایشان اهمیت نداشته و لذا بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که اصلاً من چرا باید به طور مداوم با یک جنس مخالف زندگی کنم؟! به جای تشکیل خانواده میتوانم لذت جنسی خود را از راه دیگری تأمین کنم، و اگر هم خواستم زندگی کنم، با یک سگ و گربه زندگی میکنم! جالب است که طبق برخی آمارها، در این جوامع تعداد کسانی که با سگ و گربه زندگی میکنند از تعداد کسانی که با همسر خود زندگی میکنند بیشتر است! چون آنها از بس خودخواه و راحتطلب هستند نمیتوانند یک انسان دیگر را در کنار خود تحمل کنند لذا میگویند: «من یک سگ را خیلی راحتتر از یک همسر میتوانم در کنار خودم تحمل کنم!» چون نمیخواهند یک انسان دیگر در کنارشان باشد که احیاناً گاهی با او اختلاف پیدا کنند و اذیت شوند و این باعث شوند که رشد و تکامل پیدا کنند.
پدر و مادر باید نسبت به برخی خطاهای فرزندان خود «تغافل» کنند/پدر نباید یواشکی و بیصدا وارد خانه شود تا مچگیری کند
خانواده حرمت خاصی دارد که زن و مرد باید آن را رعایت کنند. مثلاً امام صادق(ع) میفرماید: «مرد وقتی وارد خانه شد به اهل خانوادهاش سلام کند (منتظر نباشد که به او سلام کنند هرچند آنها وظیفه دارند به پدر خانه سلام کنند) و وقتی که میخواهد وارد خانه شود، کفش خود را به زمین بزند و هنگام ورود با صدای کفش و با سرفه کردن، خانوادهاش را از آمدن خود با خبر کند برای اینکه اهل خانه بفهمند او دارد میآید و اگر احیاناً رفتاری دارند که دوست ندارند پدر خانواده ببیند، خودشان را جمع کنند (یُسَلِّمُ الرَّجُلُ إِذَا دَخَلَ عَلَى أَهْلِهِ وَ إِذَا دَخَلَ یَضْرِبُ بِنَعْلَیْهِ وَ یَتَنَحْنَحُ وَ یَصْنَعُ ذَلِکَ حَتَّى یُؤْذِنَهُمْ أَنَّهُ قَدْ جَاءَ حَتَّى لَا یَرَى شَیْئاً یَکْرَهُهُ؛ جامعالاخبار/ص89) نه اینکه خانمها یا بچهها بخواهند چیزی را از پدر خانواده مخفی کنند که این در جای خودش قابل بحث است ولی مرد برای خودش و برای خانوادهاش باید اینطور حرمت حفظ کند. پدر نباید یواشکی و بیصدا وارد خانه شود تا مچگیری کند! راه تربیت کردن یا کنترل کردن خانواده این نیست! مرد آنقدر باید آقا و بزرگوار باشد که همه از بزرگواری او خجالت بکشند و رفتار خود را درست کنند. حتی گفته شده است که پدر و مادر نسبت به برخی از خطاهای فرزندان خود، «تغافل» کنند و اگر هم آن خطا را دیدند، اینطور وانمود کنند که اصلاً ندیدهاند. درست است که این «تغافل» جلوی خطای بچه را نمیگیرد اما در عوض حیا و نجابت او را افزایش میدهد و بعداً این حیا و نجابت، به تدریج جلوی خطا را خواهد گرفت.
تلقی یک مرد دربارۀ خدمت کردن به خانوادهاش باید چگونه باشد؟ مثلاً پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «کسی که وارد بازار شود و یک چیزی بخرد و آن را برای خانوادۀ خودش حمل کند، مانند کسی است که برای یک گروه نیازمند صدقهای را حمل میکند که اگر آن صدقه را به آنها نرساند از گرسنگی هلاک میشوند؛ مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِیجَ»(امالی شیخ صدوق/577) نه اینکه حضرت بخواهد - نعوذ بالله- اهل خانه را به گرسنگان تشبیه کند؛ بلکه میخواهد بفرماید که مرد با این کار چقدر ثواب میبرد.
رسول خدا(ص) در ادامه میفرماید: «مرد وقتی چیزی برای خانوادهاش آورد و خواست بین بچههایش توزیع کند، اول به دخترانش بدهد و بعد به پسرانش بدهد؛ وَ لْیَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّکُورِ»(همان) و بعد میفرماید: «هر کس دختر خودش را خوشحال کند مانند کسی است که بنده یا اسیری از فرزندان حضرت اسماعیل(ع) را در راه خدا آزاد کرده است و کسی که پسرش را خوشحال کند، مانند کسی است که از خشیت خدا گریه کرده است و کسی که از خوف خدا گریه کند خدا او را وارد بهشت خودش خواهد کرد؛ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ مُؤْمِنَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْنٍ فَکَأَنَّمَا بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیم»(همان)
مرد مسئول آموزش دینداری به همسرش است/ خانمی که در مقابل شوهرش تواضع میکند در واقع امکان لذت بردن خودش را از زندگیاش افزایش داده
امام صادق(ع) میفرماید: «کسی که برای خانوادهاش زحمت میکشد تا از راه حلال پول دربیاورد، مانند مجاهد در راه خداست؛ الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ مِنْ حَلَالٍ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»(منلایحضرهالفقیه/3/168)
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مرد باید برای همسر خودش غذا و لباس تهیه کند، و به او نماز و روزه و زکات یاد بدهد(یعنی دین را به او یاد بدهد) و خانم هم نباید در این امر با شوهر خودش مخالفت کند؛ لِلْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا أَنْ یُشْبِعَ بَطْنَهَا وَ یَکْسُوَ ظَهْرَهَا وَ یُعَلِّمَهَا الصَّلَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الزَّکَاةَ إِنْ کَانَ فِی مَالِهَا حَقٌّ؛ وَ لَا تُخَالِفْهُ فِی ذَلِک»(مستدرکالوسایل/14/243) این یعنی مرد مسئول آموزش دینداری به همسرش است.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «اگر مردی به صورت همسرش سیلی بزند، خداوند به مأمور جهنم دستور میدهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند...؛ فَأَیُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِکاً خَازِنَ النِّیرَانِ فَیَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِینَ لَطْمَةً فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَ أَیُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى شَعْرِ امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ سُمِّرَ کَفُّهُ بِمَسَامِیرَ مِنْ نَارٍ الْخَبَرَ»(مستدرکالوسایل/14/250) از سوی دیگر پیامبر اکرم(ص) دربارۀ رفتار خانم با شوهرش، فرمود: «وای بر زنی که شوهرش نسبت به او ناراضی و غضبناک باشد و خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد؛ وَیْلٌ لِامْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَى لِامْرَأَةٍ رَضِیَ عَنْهَا زَوْجُهَا»(عیون اخبار الرضا/2/11) و در جای دیگری فرمود: «زنی که شوهرش را اذیت کند، خدا نماز و کارهای خوبش را نمیپذیرد تا اینکه به مرد کمک کرده و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و داراییاش را در راه خدا انفاق کند؛ مَنْ کَانَ لَهُ امْرَأَةٌ تُؤْذِیهِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُعِینَهُ وَ تُرْضِیَهُ وَ إِنْ صَامَتِ الدَّهْرَ وَ قَامَتْ وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ أَنْفَقَتِ الْأَمْوَالَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ کَانَتْ أَوَّلَ مَنْ تَرِدُ النَّارَ»(وسائل الشیعه/20/163)
اگر یک خانم کاری کند که شوهرش از او ناراضی و ناراحت شود، نباید به راحتی از کنار این موضوع رد شود و مثلاً کسب راضیت شوهر را به فردا واگذار کند، بلکه باید در کنار شوهرش بنشیند و دستش را در دست بگیرد و بگوید: من نمیخوابم تا از من راضی بشوی! (امام صادق(ع): خَیْرُ نِسَائِکُمُ الَّتِی إِنْ غَضِبَتْ أَوْ أَغْضَبَتْ قَالَتْ لِزَوْجِهَا یَدِی فِی یَدِکَ لَا أَکْتَحِلُ بِغُمْضٍ حَتَّی تَرْضَى عَنِّی؛ منلایحضرهالفقیه/3/381) البته ممکن است گاهی شوهرش او را دیر ببخشد، و مثلاً مرد بخواهد غرور خودش را در اینجا ارضا کند، ولی زن باید صبر کند چون این غرور به درد این خانم هم میخورد، اگر غرور مرد شکسته شود، بعد از مدتی، زن از این مردی که غرورش شکسته شده، زیاد خوشش نمیآید. خانمی که در مقابل شوهرش تواضع میکند در واقع امکان لذت بردن خودش را از زندگیاش افزایش داده است.
بیاحترامی خانم به شوهرش موجب بد بار آمدن بچهها میشود/ وقتی پدر در خانه حرمت نداشته باشد دختر معمولاً زیاد اهل حجاب نخواهد شد
خانمی که در خانه به شوهر خودش بیاحترامی میکند(مخصوصاً در حضور بچهها) در واقع دارد ستون خانه را از بین میبرد و باعث میشود بچهها خوب تربیت نشوند چون حرمت پدر در این خانه شکسته شده است و محبت او نسبت به فرزندان (به خصوص دخترانش) بیاثر خواهد شد و آنها را لبریز و سرشار از محبت نخواهد کرد.
یک خانمی میگفت: «من بچههای مدرسه را متقاعد کردهام محجبه شوند ولی دختر خودم حجاب درستی ندارد!» بعد از کمی صحبت معلوم شد که این خانم در حضور دخترش به پدر خانه بیاحترامی میکند. علیالقاعده وقتی پدر در خانه حرمت نداشته باشد، دختر معمولاً زیاد اهل حجاب نخواهد بود. پدری که در خانه حرمتش از سوی خانم خانه، رعایت شود با اشارۀ خودش میتواند رفتار دختر خود را تنظیم کند، و چنین پدری وقتی به دخترش محبت کند، دخترش سرشار از محبت خواهد شد و این پدر وقتی از دخترش بخواهد حجاب خوبی داشته باشد، این دختر به خاطر محبتی که نسبت به پدر دارد و احترامی که برای او قایل است، خود به خود بهترین حجاب را انتخاب خواهد کرد. اما اگر خانم خانه، شوهر خودش را در خانه و در حضور بچهها، بیحرمت کند دیگر این پدر اگر بر سر دخترش فریاد هم بزند یا حتی التماس هم بکند، سخنش اثری بر روی دخترش نخواهد داشت.
در خانهای که مادر محبوب باشد و پدر مطاع، بچه تعادل خواهد داشت
حرمت پدر باید در خانه حفظ بشود. خانم نباید بگوید: «حالا من عصبانی شدم و یک فریاد سر شوهرم کشیدم! مگر چه شده است؟!» خانه محل مبارزه با هوای نفس است؛ شما با این بیحرمتی به پدر، ستون خانه را خراب میکنید و باعث میشوید بچهها خوب بار نیایند. متاسفانه بعضی از خانمها فکر میکنند با فریاد زدن و با لحن تند صحبت کردن، همه چیز درست میشود! البته ممکن است وقتی فریاد میزند شوهرش (به هر دلیلی) با او مخالفت نکند و قبول کند و به این ترتیب آرامش در خانه برقرار شود ولی این باعث نمیشود که تعادل روحی در بچهها برقرار شود.
بچهها وقتی در خانه تعادل روحی پیدا میکنند که ببینند «پدر "ستون" خانه است و مادر "زیبایی" خانه است» به تعبیر دیگر؛ بابا رئیس حقوقی خانه است و مادر رئیس عاطفی خانه است. لذا مادر باید به بچهها بگوید:«مبادا غرور پدرتان را بشکنید!» و خودش هم غرور شوهرش را نشکند. و پدر هم باید به بچهها بگوید: «مبادا دل مادرتان را بشکنید» و خودش هم دل همسرش را نشکند. در این خانواده هرچه مادر دوست داشته باشد و هر چه پدر فرمان بدهد، بچهها طبق آن عمل خواهند کرد و به این ترتیب تعادل در خانه برقرار خواهد شد.
در خانهای که مادر محبوب است و پدر مطاع است، بچه تعادل دارد. این اصل است و سایر مسائل مانند وجود وسایل و امکانات رفاهی زندگی فرع هستند. هر چیزی باید سر جای خودش باشد؛ پدر در خانه فرمانده است و مادر ملکه است و نمیشود جای این دو را عوض کرد یعنی نمیشود مادر فرمانده و مطاع باشد و پدر محبوب و معشوق خانه باشد در این صورت بچهها عدم تعادل خواهند داشت و اگر هم رفتار خوبی داشته باشند از سر بیعرضگی خواهد بود. چون بعضیها از روی بیعرضگی آدمهای خوبی هستند؛ بالاخره هر کاری-هرچند بد- نیاز به عرضۀ خاص خودش را دارد.
با خانوادههایی وصلت کنید که از تعادل روحی برخوردارند/ کلیدیترین عوامل تعادل روحی: محبت پدر به مادر، احترام مادر به پدر
با خانوادههایی وصلت کنید که از تعادل روحی و روانی برخوردار هستند. البته تعادل روانی به فاکتورهای زیادی ربط پیدا میکند ولی دو تا از کلیدیترین عوامل تعادل روحی بچهها همین است: اینکه آیا پدر جلوی بچهها به مادر محبت میکند و به او رحم میکند؟! آیا مادر جلوی بچهها از پدر اطاعت میکند و به او احترام میگذارد؟! این است که تعادل را در خانه برقرار خواهد کرد. دختر چنین خانوادهای شوهردار و مادر خوبی خواهد شد و رعایت حجاب برایش راحت خواهد بود. و پسر این خانه هم زنداری بلد است چون پدرش به مادرش محبت کرده است.
جالب است که در روایات ما نسبت به محبت کردن پدر به دخترش خیلی تأکید شده است. (مَنْ کَانَ لَهُ أُنْثًى فَلَمْ یُبْدِهَا وَ لَمْ یُهِنْهَا وَ لَمْ یُؤْثِرْ وُلْدَهُ عَلَیْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة؛ مستدرکالوسایل/15/ص118) و (مَنِ ابْتُلِیَ بِشَیْءٍ مِنْ هَذِهِ الْبَنَاتِ فَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ کُنَّ لَهُ سِتْراً مِنَ النَّار؛ همان) امام صادق(ع) میفرماید: «دختر حسنه است و پسر نعمت است، برای حسنه اجر و پاداش میدهند ولی از بابت نعمت، حسابرسی میکنند؛ الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ فَالْحَسَنَاتُ یُثَابُ عَلَیْهَا وَ النِّعْمَةُ یُسْأَلُ عَنْهَا»(منلایحضرهالفقیه/3/481) اصلاً طبق روایات دختردار بودن امر خیلی عجیبی است. رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی سه دختر بزرگ کند، بهشت بر او واجب میشود. شخصی از حضرت پرسید: دو دختر چطور؟ حضرت فرمود: آن نیز همینطور. پرسیدند: یک دختر چطور؟ فرمود: آن نیز همینطور؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ اثْنَتَیْنِ فَقَالَ وَ اثْنَتَیْنِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ وَاحِدَةً فَقَالَ وَ وَاحِدَةً»(کافی/ ج6/ص6)
شما تصور کنید چقدر زیبا و باشکوه است که یک پدر، به دخترش محبت میکند و این دختر را مثل دستۀ گل تربیت میکند و بعد این دختر ازدواج میکند و به تعبیری در خدمت یک خانوادۀ دیگر قرار میگیرد. ببینید این رفتار چقدر لطیف است. شاید اولین انتظار یک پدر از دامادش این باشد که به دخترش رحم کند و نسبت به او مهربان باشد. خُب آقای داماد باید این رفتار را در خانه از پدر خودش یاد گرفته باشد؛ یعنی از محبت کردن و مهربانی پدر به مادر خانه یاد گرفته باشد.
البته بعضیها هستند که هرچه به آنها محبت شود، قدر این محبتها را نمیدانند. میدانید که امیرالمؤمنین(ع) چقدر به بچههای یتیم کوفه محبت میکرد و به آنها غذا میداد. اما این مردم بعد از عاشورا چطور محبتهای علی(ع) را جبران کردند؟! وقتی کاروان اسرای کربلا را تا نزدیکیهای کوفه آوردند قبل از ورود به شهر توقف کردند و شروع کردند به غذا پختن. بوی غذای گرم به بچههای امام حسین(ع) میرسید ولی به این بچهها که دو روز غذا نخورده بودند، یک لقمه غذا هم ندادند. آن نامردها میخواستند این بچهها که نوههای علی(ع) بودند از گرسنگی به خودشان بپیچند تا وقتی وارد کوفه شدند دست دراز کنند و از مردم غذا بخواهند...
انتهای پیام/
دیدگاه شما