نافع؛ زنگ كاروان به صدا در آمده و نداي كوچ سر داده شده، كاروان بشر با سرعت و بي درنگ در حال حركت است. به سوي مقصدي بلند و مقدس خوانده شدهاند. به سوي بينهايت حُسن و جمال، حلم و علم، قدرت و كمال، به سوي ابديّت و جاوداني، به سوي بي نهايت نيكيها، به سوي « الله »
? انّا لله وانّا اليه راجعون ?
« ما از خدائيم و به سوي او باز ميگرديم »
اوست كه منتهاي همه چيز و پايان هر سفر است.
?وانّ الي ربّك المنتهي?
« همه امور به پروردگارت منتهى ميگردد».
اكنون كه هدف نهايي، روشن شد و مقصد، مشخص گرديد بايد ديد راه صحيح و درست به سوي اين هدف بلند چيست؟ راه خدا كدام است؟ راه را شناخت و به ديگر همسفران شناساند.
بايد خطر گاهها و پرتگاههاي اين راه را شناخت و از آن پرهيز كرد و ديگران را از آن بر حذر داشت بايد دزدان و راهزنان راه خدا را شناخت و از كيد و مكر و خطر آنان، ديگران را آگاه كرد.
اما راه خدا و طريق الهي يعني سبيل الله چيست؟
بايد در خزائن كلمات الهي و سخنان پيشوايان دين عليهم السلام به جستجو پرداخت زيرا هر آنكه ما را خوانده راه را نيز نشان داده است.
در قرآن كريم در موارد متعددي از راه خدا به « صراط مستقيم» تعبير شده و در روايات بسيار از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وائمه اطهار (عليهمالسلام) « صراط مستقيم » به حضرت امير المؤمنين علي (عليهالسلام) و ولايت ائمه (عليهمالسلام) تفسير شده . در دستهاي از آيات شريفه قرآني از راه خدا به « سبيل الله » و « سبيل ربّ » تعبير شده و روايات بيشماري اين « سبيل رب » را وجود مقدس أئمه معصومين (عليهمالسلام) دانسته است . مثلاً در زيارت جامعه كبيره خطاب به آن پيشوايان معصوم چنين ميفرمايد: «انتم سبيل الاعظم و الصراط الأقوم» « شما راه بزرگ (خداوند) و مسير درست (الهي) هستيد»
در دعاي ندبه نسبت به وجود مسعود امير المؤمنين (عليهالسلام) ميفرمايد: « وكان بعده هدي من الضلال ونوراً من العمي وحبل الله المتين وصراطه المستقيم»
« و بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حضرت امير المؤمنين (عليهالسلام) هدايت مردم در ميان گمراهيها و نوري در كورهاي و تاريكيها وريسمان محكم الهي و راه مستقيم خداوند بودند».
اكنون كه راه خداوند نيز روشن گشت قرآن كريم ميفرمايد:
? ادع الي سبيل ربّك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم باللتي هي أحسن ?
« با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشي كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن...».
بنابر اين وظيفه هر مسلمان و مؤمني است كه مردم را به راه خدا يعني ولايت ائمه معصومين عليهم السلام دعوت نمايد. از اين مسير حركت كند و مردمان را به اين راه رهنمون سازد.
و بايد هشيار بود كه اين راه اگر چه راهي است روشن و نوراني اما استقامت بر اين راه، شرط اساسي پيمودن آن است. كه فرمود: ? وأن لو استقاموا علي الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا ?.
« واينكه اگر آنان (جن وانس) در اين راه استقامت ورزند با آب فراوان سير ابشان ميكنيم».
والبته استقامت بر اين راه چه مژدهها و پاداشهاي نيكويي دارد كه گواراي وجود پايداران و راد مردان اين راه باد ? إنّ الذين قالوا ربنا الله ثمّ استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا ولا تحزنوا وابشروا بالجنة التي كنتم توعدون ?
« به يقين كساني كه گفتند: پرودگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند فرشتگان بر آنان نازل ميشوند كه : نترسيد وغمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهشتي كه به شما وعده داده شده است».
ولي پايداري بر اين راه مشكل است و طاقت فرسا چرا كه بر سر اين راه راهزني بسيار قدرتمند و هشيار چون ابليس نشسته و قسم ياد كرده كه راهيان اين راه را به پرتگاهههاي هلاكت و گمراهي بياندازد و به راههاي كور و مبهم و تاريك منحرف سازد: ? قال فيما اغويتني لأقعدن لهم صراطك المستقيم ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شائلهم ولا تجد اكثرهم شاكرين ?.
« گفت : اكنون كه مرا گمراه ساختي من بر سر راه مستقيم تو در برابر آنها كمين ميكنم سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها به سراغشان ميروم و بيشتر آنها را شكر گزار نخواهي يافت».
? قال فبعزتك لأغوينهم اجمعين ،الا عبادك منهم المخلصين ?
« گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو از ميان آنها».
آري تمام همت خود را صرف ميكند تا راه خدا يعني ولايت امير المؤمنين و أهل بيت (عليهمالسلام) را مسدود نمايد زيرا خوب ميداند كه اگر اين راه بسته شود ديگر هيچ راهي به سوي خدا منتهى نميشود و همه راههاي ديگر جادههاي انحرافي است كه به سوي آتش دوزخ ختم ميشود چناچه قرآن كريم تذكر فرموده: ? وإنّ هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله?
« اين راه مستقيم من است از آن پيروي كنيد و از راههاي پراكنده (وانحرافي) پيروي نكنيد كه شما را از طريق حق دور ميسازد...».
پس بايد ما نيز تلاش و كوشش خود را در اين صرف كنيم كه ارتباط خود و ديگران با راه خدا يعني امام زمانمان، محكم سازيم و مردم را به سوي اين راه بخوانيم.
آري ! حبيب بن مظاهر آن تك سوار ميدان حق و حقيقت نه تنها بني اسد را به ياري امام زمان خويش دعوت و به صراط مستقيم فرا خواند بلكه در هر فرصتي كه در روز تاسوعا و عاشورا پيش آمد سپاهيان دشمن را مخاطب قرار ميداد و آنان را از خطري كه در پيش روي آنان است و انحرافي كه از حق پيدا كردهاند آگاه ميساخت و سر انجام خود نيز با استقامت و پايداري بر اين راه بر اوج افلاك قدم نهاد و جان خويش را در اين طريق تقديم و از عالم تاريك خاك تا عرش افلاك پر كشيد و ما بايد هميشه زمزمه لبهاي آرزومندمان اين باشد.
« يا ليتنا كنا معك فنفوز فوزاً عظيماً»
« اي كاش با تو بوديم و به اين رستگاري بزرگ ميرسيديم».
دیدگاه شما