به گزارش نافع، در یک تعریف، معلولیت به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از فعالیتهای عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود نقض مادرزادی یا اکتسابی در قوای جسمانی یا روانی اطلاق میشود. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، معلولیت، ایجاد اختلال در رابطه بین فرد و محیط دانسته شده است. از نظر این سازمان، معلولین، بزرگترین اقلیت جهان محسوب میشوند؛ زیرا به طور میانگین 10درصد افراد هر جامعهای را معلولین تشکیل میدهند.
زندگي يك معلول نبايد زياد آسان باشد.آنها قد ميكشند، بزرگ ميشوند، اما درست مثل كودكيشان وابسته هستند. وابسته و اميدوار به نگاهي كه با محبت به آنها خيره شود، نه با ترحم! وقتي دستها از كار ميافتد، وقتي گوشها ديگر نميشنوند، وقتي پاها نايي براي رفتن نداشته باشند و فرد به معلولیتهای جسمی دچار شود. وقتي مغز، ساز خودش را بزند، ساز تك تك سلولها ناكوك میشود وآنوقت است که دچار معلولیت ذهنی میشوند. يك معلول شايد عضوي كم داشته باشد، اما هنوز هم يك انسان است و تواناييهایی دارد و بيش از برانگيختن حس ترحم انسانها، به باور آنها نياز دارد.
معلولیت یکی از حقایق زندگی بشری بوده، در طول تاریخ تمام جوامع به انواع گوناگون وجود داشته است. امروزه نیز کشورهای رو به توسعه، صنعتی و پیشرفته، شاهد حضور معلولان در اجتماعشان هستند. در حالی که انواع و تعریف معلولیت باگذشت زمان و در جوامع مختلف فرق میکند، اما موضوعی که در بین همه مشترک است، رسیدگی به وضعیت معلولان و طرح و تطبیق برنامه از طریق دولت و ارگانهای غیردولتی برای بهبود وضع معلولان است.
معلولان و حمایت خانواده
باورهاي ذهني و تقويت حس خودباوري هر فرد به ويژه فرزنداني كه به نوعي داراي معلوليت هستند، در خانواده شكل ميگيرد و باورهاي غلط از سوي خانوادهها باعث ميشود، اين افراد اعتماد به نفس كافي نداشته و توانایی حضور در اجتماع را پيدا نكنند؛ در چنين وضعيتي نميتوان توقع بيشتري از جامعه داشت چراكه جامعه با وجود افرادي كه هيچ آشنايي با معلوليتها ندارند، نميتوانند درك درستي از مشكلات آنها داشته باشد. البته ناگفته نماند كه خانوادههايي هم هستند كه با تشويق فرزند معلول خود به حضور آنها در جامعه و بين اقوام به تمامي باورهاي كهنه و غلط پشت پا ميزنند.
در واقع اجازه نميدهند، معلوليت فرزندانشان آنها ر ا از سایر افراد و لذتهای حضور در جامعه بازدارد. تعداد افرادی که تصمیم میگیرند تا پایان عمر از فرزندان معلولشان نگهداری کنند، کم نیست چراكه هنوز هم زنان و مردان با عاطفهاي هستند كه به جاي حذف فرزند معلولشان از زندگي، تمام هستيشان را با او قسمت كنند؛ اما فقط بايد جاي آنها بود تا بتوان درك كرد كه همه براي يك نفر زندگي كردن چه سختيهايي دارد.
اين كه كودكي با معلوليت به دنيا بيايد و خانواده، خود را مسئول او بداند و بدون آنكه خم به ابرو بياورد، او را بزرگ كند؛ فقط براي معلولان خوشبخت اتفاق ميافتد. البته كنار گود نشستن و آرماني فكركردن كار سادهاي است، چون فقط بايد جاي اين خانوادهها بود تا دردشان را احساس كرد.
اما چيزي كه نداي وجدان هميشه نسبت به آن نهيب ميزند، وظيفه انساني در مقابل معلولان است. شايد اين طور به نظر برسد كه حمايت از معلولان به تنهايي كافي است، اما با قدري تامل در زندگي معلولان به روشني مشخص ميشود كه حمايت از خانوادههاي معلولان بيش از خود معلولان حائز اهميت است چراكه اين خانوادهها هستند كه چتر حمايتي خود را بر سر معلولان نگه ميدارند و تمام مسئوليت آنها را بر عهده دارند. بهتراست که بگوییم حمایت از خانوادهها باید در کنار خود معلولان در نظر گرفته شود.
فقدان قانون یا نارسائی قوانین صریح در رابطه با امور معلولین:
اینکه چرا با چنین معضلی روبرو هستیم، به نگرش منفی به معلولین بر میگردد؛ یعنی باور لازم در جامعه ما نسبت به کارآیی و توانمندی معلولین هنوز جا نیفتاده و متاسفانه با وجود اینکه هم اعتقادات مذهبی ما و فرمایشات بزرگان دینی ما ضرورت پردازش جدی به معلولین و محرومین را خیلی روشن مطرح کرده است، باز هم نوعی آشفتگی فکری و نگرشی نسبت به جایگاه معلولین به صورت عمیق و دردآور ملاحظه میشود.
شاید ذکر مصادیقی به تفهیم موضوع کمک کند و آن اینکه در بند الف ماده 7 قانون جامع حمایت از حقوق معلولین به صراحت، ارگانها و ادارات را موظف کرده است، 3 درصد سهمیه استخدامی خود را به اشتغال معلولین اختصاص دهند، ولی براستی کدام سازمان و کدام ارگان دولتی بدان عمل نموده است؟!
محدوديتهايي كه تاوان معلوليت را سنگينتر ميكند
نگاههاي ترحمآميز مردم، بيكاري، ناتواني، خيابانها و پيادهروهاي پر از چاله و چوله كه هيچ راهي را براي عبور معلولان ندارد و هزار و يك مشكل ديگر كه تا كسي خودش معلوليت نداشته یا با معلولي ارتباط نزديك نداشته باشد، اين مسائل را درك نميكند.
زندگي معلولان ميتواند پر از دغدغه باشد، دغدغههايي كه هيچ كس را به جز آنها نميترساند. شايد پرداختن به اين موضوع كه بسياري از معابر براي عبور و مرور معلولان مناسب نيست يا اينكه در آزمونهاي استخدامي، سهمي براي معلولان در نظر گرفته نميشود، در بيشتر ادارات مسيرهایي براي تردد معلولان مشخص نشده و هراس بالا و پايين رفتن از پلههاي ادارات و نهادها كه هر شخص ممكن است به دلايل مختلفي گذرش به آنجا بيافتد و خيلي تكراري باشد؛ اما تا زماني كه اين مسائل در جامعه وجود دارد و تا وقتي كه براي كمتر كسي مهم است كه كوچه و خيابانهاي شهر چقدر براي رفت و آمد معلولان مناسب است؛ تا وقتي بيپولي راه توانبخشي براي معلولان را سد ميكند تا وقتي هزينههاي زياد، روند درمان خانوادههاي كمدرآمد را مختل ميكند، تا وقتي اشتغالزايي براي معلولان به عنوان حرفي قشنگ روي كاغذ ميماند، تا وقتي مردم دست از نگاههاي آزاردهندهشان برنميدارند، تا وقتي برخي آسايشگاههاي نگهداري از معلولان خيلي راحت از زير ذرهبين نظارت خارج ميشوند.خيالشان از بازخواست شدن راحت ميشود و در نهايت اين دغدغهها سر جاي خودشان هستند و معلولان اوضاع خوبي ندارند بايد به اين مسائل پرداخت.
حرفآخر
فاصله بین معلولیت و سلامت یک ثانیه است و در هر شرایطى امکان دارد فردى دچار معلولیت شود و این وظیفه آحاد جامعه است که افراد معلول را فراموش نکنند و با یک توجه انسان دوستانه و منطقى به این موضوع گام هاى مؤثرى براى رفع مشکلات این افراد بردارند.
طیبه عباسی صیفی
دیدگاه شما