مسجد جامع تویسرکان تقریبا در مرکز شهرستان قرار دارد. بنای اصلی آن همزمان با مدرسه شیخ علی خان زنگنه در عصر صفویه ساخته شده است در سال ۱۲۷۱ هجری توسط مرحوم میرزا همایون امامی امام جمعه وقت تجدید بنا شده است. گرچه بنایی تاریخی است ولی گویا آن طور که باید به تعمیرات آن توجهی نمی شود.
سراغ خادم مسجد را گرفتم خانمی که در آنجا بود گفت: خادم مسجد اکنون بیمار و در یکی از بیمارستان های تهران بستری است.مسیر گزارشم تغییر کرد.
آهو خانم ۷۱ ساله که امروز نوه اش برای دیدار از او آمده بود مرا به اتاق سرایداری دعوت کرد.کمی فضای اتاق سرد بود و آهو خانم یه استکان چای ریخت و برایم شروع به درد ودل کرد.
ـ یک هفته ای شده است که مش موسی شوهرم را می گویم در یکی از بیمارستان های تهران بستری است.
* چند سال است در اینجا خادم هستید و آیا هیئت امناء مسجد یا اوقاف با شما قراردادی بسته اند؟
ـ تقریبا از سال ۸۲ خادم هستیم.قراردادی که بسته نشده است.یکی از آشنایان به ما گفت با هیئت امنا صبحت کنیم و ما آن روزها که دیگر مش موسی، توان کارگری نداشت خادمیت مسجد را عهده دار شدیم.
البته در سال های جوانی نیز هر زمان که فرصتی دست می داد در خدمت مسجد بودیم.خادم نبودم ولی مسجد را که خانه خداست محلی برای آرامش می دانستم و بارها جارو به دست مسجد را جارو می کردم و قرآن ها را مرتب.خادم مردمی که به مسجد می آیند برای راز و نیاز با خدا را دوست داشتم و شاید این حس که در وجود من و مش موسی بود ما را به این سمت کشانید.
در اوایل تا چهار شاید هم پنج سال، ۳۰ هزار تومان ماهانه به ما می دادند و کم کم به این مبلغ اضافه شد و اکنون دوسالی است که ۱۷۰ هزار تومان ماهانه به ما می دهند.آن هم کفاف درمان بیماری مش موسی را نمی دهد.
* چرا؟ مگر شما از خدمات بیمه درمانی خادمین مساجد استفاده نمی کنید؟
نه بیمه نیستیم.برای بیمه شدن پرس و جو کردیم، گفتند قانون بیمه خادمین مساجد چند سالی است اجرا می شود و آنطور که گفته اند با شرایطی که ما داریم شامل حال ما نمی شود.
* شوهر شما چند سال دارد؟
ـ ۷۷ سالی دارد.
* سخت نیست برای شما کار کردن در این سن و سال؟
ـ اوایل که سخت نبود.الان با بیمار شدن مش موسی و از کار افتادگی او برای من به تنهایی سخت است.مسجد هم بزرگ است و جارو برقی آن خراب شده و چند ماهی است که با جارو های معمولی جارو می کنم.
* با این تفاسیر شما دیگر توان کار کردن را ندارید؟
ـ بله همین طور است.چند ماهی است که تصمیم گرفته ایم خانه اجاره کرده و از اینجا برویم، ولی نه بیمه داریم که از خدمات بازنشستگی آن استفاده کنیم و نه درآمدی که بتوانیم حداقل خانه ای اجرا کرده و زندگیمان را سپری کنیم.فرزندان ما نیز با این مخارج سنگین زندگی تنها از پس زندگی خود بر می آیند و مش موسی هم که دیگر توان ندارد...
* غمی که در چهره اش به یکباره جمع شد مرا مجبور کرد بحث را عوض کنم.آن لوح تقدیر ها چیست؟
ـ با وجود سن بالا تاکنون به لطف خدا از هیچ تلاشی برای پاکیزه نگهداشتن مسجد مضایقه نکرده ایم.یکی از این لوح تقدیرها مربوط به سال ۸۵ و دیگری سال ۹۰ است که از طرف اداره اوقاف استان به دلیل عملکرد خوب، ما را تشویق کردند.
به سراغ هیئت امنا مسجد نیز رفتیم.
محمدعلی شیخ الاسلامی یکی از اعضای هیئت امنا در رابطه با قرار داد مش موسی گفت: ما با هیچ خادمی قرارداد نمی بندیم و هر زمان تصمیم بگیریم می گوییم فلان شخص خادم شود و اگر روزی بخواهیم می گوییم او برود.
در رابطه با بیمه خادمین مساجد از رییس اداره بیمه شهرستان تویسرکان نیز جویا شدیم:
آهو خانم درست گفته بود: طبق قوانین آن ها شرایط بیمه شدن را نداشتند.
فرد مطلعی در اداره اوقاف نیز گفت: اگر هیئت امنا و شخص خادم به صورت توافقی به نتیجه رسیده باشند که در آن جا آن فردی خادم شود ما دخالتی نداریم.خادمین مساجد را هیئت امنا تعیین می کنند و ما پس از معرفی خادمین از سوی هیئت امنا با توجه به قوانین، از سوی خادمین مساجد درخواست بیمه شدن آنان را به اداره بیمه ارسال می کنیم.
بماند! به هر حال این افراد در جامعه زندگی می کنند و سال های سال در راستای امورات مساجد کارها انجام داده اند و حال که دیگر توان و رمقی برایشان باقی نمانده است نیاز به حمایت دارند. این افراد برای ادامه و گذران زندگی باید به کجا مراجعه کنند؟ آیا نمی شود با حذف یا اضافه تبصره ای، ماده ای به برخی از قوانین، این زحمتکشان جامعه را دریابند؟
دیدگاه شما