به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نافع، خاتمی در حالی دولت را به احمدی نژاد تحویل داد که به علت عملکرد دولت اصلاحات تبعیض و فاصله طبقاتی در مردم بیش از پیش نمایان شده بود و با اقدامات سازش طلبانه در مقابل غرب، آنها را نسبت به ایران غره تر کرده بود.
به عبارتی آنها در مقابل عقبگرد ایران از مواضع خود در بحث هسته ای و اصول انقلابی، ایران را محور شرارت خواندند و بیانیه ها و قطع نامه های شرم آوری را علیه ایران صادر کردند.
امام خامنه ای در اواخر دولت هاشمی به علت فضای مسموم ایجاد شده در ایران و خستگی مردم به نرمش قهرمانانه روی آوردند و مردم قدرت اجرایی را دست آن سیاست مدارانی که دم از حرفهای روشنفکرانه و عوام فریبانه می زدند، دادند و سپس با اقدامات نسنجیده آنها چهره ی اصلیشان روشن شد و مردم به عینه دیدند که این سیاستمداران که از اصول انقلابی عدول کردند توانایی اداره کشور را ندارند و تفکرات آنها تنها دشمن را جرّی تر کرده است لذا روی به کسی آوردند که خارج از آن فضا و نزدیک به تفکرات انقلابی باشد.
احمدی نژاد در دولت نهم به مردم پایین دست جامعه توجه بیشتری کرد و با کنار گذاشتن ژستهای اشرافگرایانه ی جهان سومی که در بعضی سیاستمداران مد شده بود و به میان مردم آمدن چهره ی زیبایی از تفکرات انقلابی نشان داد و نشاط را به جامعه برگرداند و سبب شد که جامعه منسجم تر شود و همچنین با آن شجاعت مثال زدنی روی به مقاومت در مقابل غرب آورد و با حمله به خطوط قرمز آنها نظیر هلوکاست سبب انفعال آنها شد.
در این دوران جایگاه ولی فقیه تثبیت شد و مردم قدر ایشان را دانستند و با ایشان همدل شدند.
در انتخابات ۸۸ نتیجه این مدیریت دیده شد و آن درصد مشارکت و صف بندی سیاسی مردم چه موافق و چه مخالف.
در ادامه با هوچی گری های برخی اصلاح طلبان افراطی و اقدامات خرابکارانه ی مخالفین نظام و ولایت فقیه و ادعای تقلب در بعضی اذهان القای شک شد، البته از حرکت هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه بعد از انتخابات هم نباید غافل شد و همچنین اقدامات بعضی از افراد منصوب به ایشان نظیر فائزه هاشمی.
اما بالاخره با اعمال وقیح آنها در عاشورای حسینی و توهین های شرم آورانه آنها مردم در نهم دی ماه به میدان آمدند و با نشان دادن انسجام خود پرونده این کودتای مخملی را بستند.
سیاستمداران انحصار طلب و قدرت طلب که مدتها بود دستشان از اریکه قدرت دور مانده بود و از این دست اقدامات هم نتیجه نگرفتند همگام با دشمنان انقلاب روی به تغییر ذائقه مردم آوردند و با تحت فشار قرار دادن مردم آنها را نسبت به مقاومت از اصول انقلابی که مانع اهداف آنها می شد سست کردند.
از طرف دیگر احمدی نژاد با زاویه گرفتن از خط رهبری و اقدامات نسنجیده سبب شد که پایگاه عظیم اجتماعی خود را تا حدودی از دست بدهد و از آنجایی که در بین سیاستمداران منفعت طلب هم جایگاهی نداشت دولتش دستخوش طوفان های عظیمی شد و همه ی این ها فشار را بر مردم مخصوصا در بحث روانی بیشتر کرد به صورتی که به مردم القا شد که تحریم ها کمرشکن است و باید با آمریکا مذاکره کرد و این ها در حالیست که امام خامنه ای با سخنرانی های خود مدام این مساله را که به مذاکره با آمریکا بدبین هستند را بیان کردند و با توضیح علل آن دست به روشنگری زدند اما چون دوباره فضا مسموم شده بود و متاسفانه با گذشت تقریبا هفت سال از دولت اصلاحات و ماقبل آن اقدامات آنها تا حدودی به فراموشی سپرده شد دشمنان و منفعت طلبان توانستند مردم را تا حدودی نسبت به این مسائل سازش گرانه مجاب کنند که منجر به انتخاب دکتر حسن روحانی و به عبارتی جناح هاشمی رفسنجانی و تفکرات آنها شد.
در این جا می بینیم علی رقم حضور پرشور مردم در انتخابات ، روحانی با یک رای شکننده و ضعیف به مسند ریاست جمهوری می رسد و به عبارتی کمترین محبوبیت را از لحاظ درصد بین تمام روسای جمهور از گذشته تا به حال بدست می آورد که این می تواند احتمالا نشان از این باشد که این تعداد از مردم را توانستند تحت فشارهای روانی به سمت خود بکشانند.
به هر حال فضای غالب دوباره به سمتی در حرکت بود که نشان از تمایل و خوشبینی نسبت به عدول از مواضع انقلابی و مقاومتی و یا همان خط رهبری بود که این یعنی فضای داخلی دیگر یکپارچه نیست و این مساله در کنار فضای ملتهب جهانی ولی اینبار نه به سمت ایران بلکه به سمت یکی از متحدین اصلی ایران یعنی سوریه سبب می شود که دوباره امام خامنه ای از تدبیر اسلامی نرمش قهرمانانه استفاده کند و با قعودی موقتی سبب شود که چهره ی واقعی تزویرگران روشن شود البته این مساله را هم باید در نظر بگیریم که حدود ۱۷ سال قبل اوضاع بین المللی نسبت به ایران چقدر ملتهب بود و بعد در دوران اصلاحات چگونه ایران خوار شد اما با حدود کمتر از ۸ سال اداره شدن انقلابی و نزدیک به خط رهبری کشور به جایی رسید که خط قرمز ما فراتر از مرز های جغرافیایمان شده است و اگر علیه متحدینمان اقدام شود برای ما غیر قابل قبول تلقی می شود و دیگر دشمنان انقلاب در خود توانایی نابودی نظام را نمی بینند و این ها همه از نرمش قهرمانانه قبلی شروع شد که سبب شد مردم به خود بیایند و اکنون هم در چنین پیچی از تاریخ قرار گرفته ایم البته این مساله اصلا مبارک نیست که فضا اینگونه شود که امام خامنه ای مجبور به نرمش شوند همانطور که زمان امام حسن علیه السلام هم اگر آن خیانت ها و سستی ها و جهالت ها نبود امام احتمالا به این سمت کشیده نمی شدند اما خب مساله مهم این است که در شرایطی حتی وخیم امام جامعه بتواند بهترین تصمیم را بگیرد و در این شرایط می بینیم که امام خامنه ای با تاسی از یکی از اولیای خود هوشمندانه نقشه راه را اینگونه تعیین کردند. پایان
سهراب ساعی
دیدگاه شما