پدر بزرگوارش حضرت رضا عليه السلام و مادر ارجمندش بانوي مصري تباري به نام «سبيكه» است كه از خاندان «ماريه قبطيه»، همسر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، به شمار مي رود؛ بانويي كه از نظر فضائل اخلاقي، در درجه والايي از انسانيت قرار داشت و برترين زنان زمان خود بود؛ به طوري كه امام رضا عليه السلام از او به عنوان بانويي منزه و پاكدامن و با فضيلت ياد مي كرد. «ريحانه» و «خيزران» از ديگر نامهاي مادر امام جواد عليه السلام است.
حضرت در مجموع دوران امامت خود با دو خليفه عباسي، يعني مأمون (193 ـ 218) و معتصم (218 ـ 227) معاصر بوده است.(2)
مراسم ولادت
حضرت رضا عليه السلام پيشاپيش خبر ولادت فرزندش امام جواد عليه السلام را به اطرافيان داده بود، از جمله: شبي خواهرش حكيمه خاتون را احضار نمود و فرمود: «اي حكيمه! امشب فرزند با بركت خيزران متولد مي شود كه تو بايد در نزد او حاضر باشي.» آن گاه فرمود: «فَاِذا هِيَ وَلَدَتْ فَاَلْزِميها سَبْعَةَ ايّامٍ؛(3) هرگاه او (خيزران) زايمان نمود، هفت روز همراه او باش.»
حكيمه خاتون مي گويد: پاسي از شب گذشت تا اينكه نوزاد رضا عليه السلام در حالي كه پرده نازك نوراني بر او پوشيده بود، به دنيا آمد و نوري از او ساطع بود كه تمام حجره را روشن نمود؛ به گونه اي كه از نور چراغ بي نياز شديم. آن نوزاد نوراني را در دامن خود گذاشتم و پرده را از خورشيد جمالش كنار زدم.(4) حكيمه اضافه مي كند: در لحظه اي كه امام جواد به دنيا آمد، فرمود: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه (5)؛ گواهي مي دهم كه خدايي غير از خداي يگانه نيست، و به راستي محمد صلي الله عليه و آله رسول خدا است.»
و در روز سوم ولادتش وقتي عطسه كرد، فرمود: «اَلْحَمْدُ للّه ِ وَصَلّي اللّه عَلي مُحَمَّدٍ وَعَلَي الاَئِمّةِ الرّاشِدين(6)؛ ستايش مخصوص خداست و درود خدا بر محمد و امامان هدايتگر باد.»
حكيمه وقتي اين جملات را از امام جواد عليه السلام شنيد با شتاب نزد امام رضا عليه السلام رفت و عرض كرد از اين طفل عجايبي ديدم. حضرت فرمود: آن عجايب چيست؟ حكيمه جملات لحظه ولادت و هنگام عطسه حضرت را بيان نمود. حضرت رضا فرمود: «يا حَكيمةُ، ماتَرَوْنَ مِنْ عَجائِبِه اَكْثَرُ(7)؛ اي حكيمه! [در آينده] عجايب بيشتري از او خواهيد ديد.»
امام جواد عليه السلام از ديدگاه ديگران
1. محمد بن طلحه شافعي (م ـ 652 ه.) مي گويد: «وَاِنْ كانَ صَغيرَ السنِّ فَهُوَ كَبير الْقَدْرِ رَفيعُ الذِّكْرِ(8)؛ هرچند او (امام جواد) سن كمي داشت، ولي بزرگ مقدار و بلند آوازه بود.»
2. ابن حجر ميثمي مي گويد: «مأمون او رابه دامادي انتخاب كرد، زيرا با وجود كمي سن از نظر علم و آگاهي و حلم بر همه دانشمندان برتري داشت.»(9)
3. ابن جوزي حنفي (م ـ 654 ه.) مي گويد: «امام محمد ابوجعفر ثاني در علم و تقوي و زهد و بخشش بر روش پدران خويش بود... و از لقبهاي او مرتضي و قانع است.»(10)
به بهانه نيمه رجب سالروز ولادت آن حضرت، در اين مقال برآنيم كه راز «مولود با بركت» بودن حضرت را بيان داريم.
مولود با بركت
در خانواده امام هشتم، و محافل شيعيان، از حضرت جواد عليه السلام به عنوان مولودي با بركت ياد مي شد و اين شهرت نيز ريشه در كلام خود امام هشتم عليه السلام دارد كه بارها اين مسئله را يادآوري نموده اند كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
1. «ابويحياي صنعاني» مي گويد: روزي در محضر امام رضا عليه السلام بودم، فرزندش ابوجعفر را كه خردسال بود آوردند: حضرت فرمود: «هذَا الْمَوْلُودُ الَّذي لَمْ يُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَكَةً عَلي شيعَتِنا مِنْهُ(11)؛ اين مولودي است كه با بركت تر از او براي شيعيان ما زاده نشده است.»
2. «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعيل» مي گويند: خدمت امام رضا عليه السلام بوديم كه ابوجعفر امام جواد عليه السلام را آوردند، عرض كرديم: اين همان مولود پر خير و بركت است؟ حضرت فرمود: «بله! اين همان مولودي است كه در اسلام با بركت تر از او زاده نشده است.»(12)
3. در مكه مكرمه نيز به عده اي فرمود: «اين مولودي است كه در اسلام، مانند او با بركت براي شيعيان ما زاده نشده است.»(13)
بر اساس آنچه كه شواهد و قرائن نشان مي دهد، مقصود از با بركت بودن حضرت اين است كه تولد او در شرائط خاصي صورت گرفت كه در آن زمان خير و بركت خاص و ويژه اي براي شيعيان به ارمغان آورد؛ زيرا عصر امام رضا عليه السلام عصر ويژه اي بود و حضرت در تعيين جانشين خود و معرفي امام بعد، با مشكلاتي روبه رو بوده كه در دوران امامان قبلي چنين مشكلاتي وجود نداشته است؛ به اين دليل كه از يك سو، پس از شهادت امام كاظم عليه السلام گروهي كه بعدها به «واقفيه» معروف شدند، بر اساس انگيزه هاي مادي، امامت حضرت رضا عليه السلام را انكار كردند و از سوي ديگر، حضرت رضا عليه السلام تا چهل و هفت سالگي داراي فرزند نشده و از سوي سوم، در احاديث فراواني كه از طريق اهل سنت و شيعيان از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است كه امامان دوازده نفرند و نه نفر آنان از نسل امام حسين عليه السلام خواهند بود(14)، فقدان فرزند براي حضرت رضا عليه السلام هم امامت خود آن حضرت را و هم تداوم امامت را زير سؤال مي برد. و واقفيه اين موضوع را دستاويز قرار داده، امامت امام رضا عليه السلام را انكار مي كردند.
گواه و شاهد اين تحليل، اعتراض «حسين بن قياما واسطي» به امام در اين مورد و پاسخ آن حضرت است. «ابن قياما» كه از سران واقفيه بوده است، طي نامه اي امام رضا عليه السلام را متهم به عقيمي كرد و نوشت: چگونه ممكن است امام باشي، در صورتي كه فرزند نداري! حضرت در پاسخ نوشت: «از كجا مي داني كه من داراي فرزندي نخواهم بود؟» در ادامه فرمود: «وَاللّه ِ لا تَمْضي الايّامُ وَاللَّيالي حَتّي يَرْزُقَنِيَ اللّه ُ وَلَدا ذَكَرا يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ(15)؛ به خدا سوگند! بيش از چند روز و شب نمي گذرد كه خداوند فرزند پسري روزي من مي گرداند كه به وسيله او بين حق و باطل جدايي مي افتد.»
اين سم پاشي تبليغي از طرف واقفيه، منحصر به يك مورد نبوده است، بلكه به مناسبتهاي مختلف و موارد متعدد و گوناگون تكرار مي شده است و امام هشتم عليه السلام نيز به آنان جواب مي داده، از جمله فرموده است: «واللّه ِ لاَتَمضي الايّامُ وَاللَّيالي، حَتّي يُولَدُ ذَكر مِنْ صُلْبي يَقُومُ مِثْلَ مَقامي يُحْيي الْحَقَّ وَيُمْحي الْباطِلَ(16)؛ به خدا سوگند! شب و روزهايي نخواهند گذشت مگر آنكه فرزندي از نسل من به دنيا مي آيدو جاي من قرار گرفته، حق را زنده و باطل را نابود مي كند.»
به اين جهت، امام هشتم عليه السلام و شيعيان سخت در فشار دشمنان قرار داشتند تا آن روزي كه حضرت جواد عليه السلام پا به دنيا گذاشت و با نور وجودش به تمام سم پاشيها و تبليغها خاتمه داد، و پيش بينيهاي پدر بزرگوارش نيز به وقوع پيوست، و موضع امام هشتم عليه السلام و شيعيان كه از اين نظر در تنگنا بودند، تقويت گرديد و وجهه تشيع بالا رفت.»(17)
از اينرو، حضرت رضا عليه السلام از همان ابتدا از جوّ به وجودآمده به نفع خود بهره برداري نمود، و پايه هاي امامت فرزندش، جواد الائمه عليهم السلام رامحكم نمود و بارها به شيعيان اعلام نمود كه: «هذا اَبُو جَعْفَرٍ قَدْ اَجْلَسْتُهُ مَجْلِسي وَصَيَّرْتُهُ مَكاني(18)؛ اين ابوجعفر [امام جواد] است كه اورا جاي خود نشاندم و جانشين خود قرار دادم.»
سم پاشيها
وسوسه ها و سم پاشيهاي مخالفان خاندان امامت و واقفيه درباره حضرت رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام به حدّي بود كه حتي پس از ولادت حضرت جواد عليه السلام كه همه مخصوصا واقفيه خلع سلاح شده بودند گروهي از خويشان آن حضرت را وادار نمودند كه ادعا كنند حضرت جواد عليه السلام فرزند علي بن موسي عليهماالسلام نيست.!
آنان در اين تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، شبهه عوام فريبانه عدم شباهت ميان پدر و فرزند را از نظر رنگ مطرح نمودند، و گندمگوني صورت حضرت جواد عليه السلام را بهانه قرار داده، گفتند: در ميان ما، امام گندمگون وجود نداشته است. حضرت رضا عليه السلام فرمود: «هُوَ اِبْني؛ او فرزند من است.» آنان [بر خلاف واقع] گفتند: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با قيافه شناسي داوري كرده است، بايد بين ما و تو قيافه شناسان داوري كنند! حضرت (ناگزير) فرمود: شما در پي آنان بفرستيد، ولي من اين كار را نمي كنم، اما به آنان نگوييد براي چه دعوتشان كرده ايد.
يك روز بر اساس قرار قبلي، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا عليه السلام در باغي نشسته و آن حضرت در حالي كه جامه اي گشاده و پشمين بر تن و كلاهي بر سر و بيلي بر دوش داشت، در ميان باغ به بيل زدن مشغول شد؛ گويي كه باغبان است و ارتباطي با حاضران ندارد.
آن گاه حضرت جواد عليه السلام را حاضر كردند و از قيافه شناسان درخواست نمودند كه پدر وي را از ميان آن جمع شناسايي كنند، آنان به اتفاق گفتند: پدر اين كودك در اين جمع حضور ندارد؛ اما اين شخص، عموي پدرش و اين عموي خود او و اين هم عمه اوست. اگر پدرش نيز در اينجا باشد، بايد آن شخصي كه در ميان باغ بيل بر دوش گذاشته است، باشد؛ زير ساق پاهاي اين دو به يك گونه است!
در اين وقت امام رضا عليه السلام به جمع آنان پيوست، قيافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، اين است. در اين هنگام، علي بن جعفر از جا برخاست و بر لبهاي حضرت جواد عليه السلام بوسه زد و آب دهان حضرت را مكيد و عرض كرد: «اَشْهَدُ اَنَّكَ اِمامي(19)؛ گواهي مي دهم كه تو امام من [بعد از پدرت] هستي.»
بدين ترتيب، با وجود با بركت حضرت جواد عليه السلام اين توطئه مخالفان امامت نيز منجر به شكست شد.
مناظرات با بركت
از آنجا كه امام جواد عليه السلام نخستين امامي بود كه در خردسالي به منصب امامت رسيد(20)، حضرت مناظرات و گفتگوهايي داشته است كه برخي از آنها بسيار مهم و مفيد بوده است. راز وجودي اين مناظرات اين بود كه از يك طرف امامت او به خاطر كمي سن براي بسياري از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (هرچند بزرگان و آگاهان شيعه در امامت او هيچ ترديدي نداشتند)؛ از اينرو، براي اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش سؤالات فراواني از آن حضرت مي كردند.
و از طرف ديگر، در آن دوران، قدرت «معتزله» افزايش يافت و مكتب اعتزال (افراطي گري در بهره وري از عقل) رونق يافته بود و حكومت وقت نيز از آنان پشتيباني مي كرد. از طرف اين گروه سؤالات عقلي دشواري مطرح مي شد تا به پندار خامشان، حضرت را در ميدان رقابت علمي شكست دهند(21).
ولي در همه اين مناظرات علمي، حضرت با علم امامت كه ناشي از علم خداوندي است، با پاسخهاي قاطع و روشنگر، هرگونه شك و ترديد را در مورد امامت خود از بين برد و امامت خويش و اصل امامت را تثبيت كرد. به همين جهت است كه بعد از او در دوران امامت حضرت هادي عليه السلام كه در كودكي به امامت رسيد مشكلي ايجاد نشد؛ زيرا ديگر براي همه روشن شده بود كه خردسالي مانع منصب امامت نمي شود.
مناظره او با يحيي بن اكثم و اثبات حقانيت حضرت، و ناتواني يحيي، و مناظره او با ابن ابي داود، و قاضي القضات و غلبه حضرت بر آنها از اين نمونه مناظرات است.(22)
نتيجه اي كه از سخنان پيش مي توان گرفت، اين است كه دشمنان اهل بيت عليهم السلام در طول تاريخ يكي از حربه هاي مهمي كه از آن استفاده برده اند، حربه تهمت و افترا است؛ منتها اين حربه براي هميشه كارساز نيست و سرانجام روزي فرا مي رسد كه تمام تهمتها و افتراها رو مي شود و حق آشكار و باطل رسوا مي گردد.
در اين زمان نيز يكي از حربه هاي دشمن همين است. ما بايد با پاي فشردن بر حق، از اين دسيسه نترسيم و معتقد باشيم كه با ماندن ما بر صراط حق، افتراهاي دشمن نيز رنگ خود را خواهد باخت.
سخنان با بركت
حسن ختام مقال را با برخي سخنان زيبا و با بركت آن حضرت زينت مي دهيم.
1. سه عمل نيك: حضرت فرمود: «ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاَبْرارِ: اِقامَةُ الْفَرائِضِ وَاجْتِنابُ الَْمحارِمِ وَاحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِي الدِّينِ(23)؛ سه [چيز] از اعمال نيك انسان شمرده مي شود: برپايي (انجام) واجبات، دوري از محرمات، دوري و پرهيز از غفلت در دين.»
2. سه نيازمندي مؤمن: امام جواد عليه السلام فرمود: «اَلْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ اِلي ثَلاثِ خِصالٍ تَوْفيقٍ مِنَ اللّه ِ وواعظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ(24)؛ مؤمن به سه چيز نيازمند است: توفيقي از خداوند، واعظي از درون، و پذيرش نصيحت از ديگران.»
3. سه راه جذب ديگران: حضرت جواد عليه السلام فرمود: «ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: اَلاِنْصافُ فِي الْمُعاشِرَةِ وَالْمُواساةُ فِي الشِّدَّةِ وَالاِْنطواعِ والرُّجوعُ علي قَلْبٍ سَليمٍ(25)؛ با سه چيز مي تواني جلب محبت ديگران كني: انصاف داشتن در برخوردها، همدردي با ديگران در سختيها و راحتيها، و داشتن قلب سليم.»
4. نشانه كمال ايمان: حضرت فرمود: «اَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فيهِ اِسْتَكْمَلَ الايمانَ؛ مَنْ اَعْطي للّه ِ وَمَنَعَ في اللّه ِ وَاَحَبَّ للّه ِ وَاَبْغَضَ فيهِ(26)؛ چهار چيز در هر كس باشد، ايمانش كامل شده است: كسي كه براي خدا عطا (و انفاق) كند و در راه خدا منع كند، و براي خدا دوست بدارد و در راه خدا بغض بورزد.»
دیدگاه شما