وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت 14:16   |   کد مطلب: 2338
 جبهه کارخانه انسان سازی بود
جبهه کارخانه انسان سازی بود ، جنگ روحیه جوانان ما را ساخت بطوری که بعید می دانم کسی در جایی دیگر بتواند اینگونه روح جوانانمان را صیقل دهد. افتخار می کنم که مدتی هرچند کوتاه در کنار بچه های باصفا و مخلص جنگ بودم.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی نافع، دفاع مقدس یکی از درخشان ترین صحنه های نقش آفرینی ملت مسلمان ایران است و هنوز ناگفته های بسیاری دارد که لازم است بیان شود تا نسلهای آینده با ایثار و فداکاری ملت ایران و رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند.

خبرنگار پایگاه خبری ملایری ها، به مناسبت هفته دفاع مقدس خدمت یکی از رزمندگان عزیز آن دوران، جناب آقای داود نجاتی رسید، ایشان در صحنه های دفاع مقدس نقش آفرین بودند و هم اینک به عنوان استاد دانشگاه مسئولیت دیگری در سنگر علم و تحقیق برعهده دارند.

لطفاً از خودتان و خانواده بگویید.

داود نجاتی هستم، متولد ۱۳۴۰ از روستای کسب شهرستان ملایر. فرزند سوم خانواده. در خانواده ای در سطح مالی متوسط اما در بعد ایمانی قوی و غنی بزرگ شده ام.

از روزهای انقلاب و فعالیتهای خود بفرمایید.

از ۱۶ سالگی بهمراه تعدادی از دوستان در دبیرستان شریعتی یک کلاس زیرزمینی با یکی از معلمین خود آقای جعفرمنش داشتیم، که این کلاس نقطه آشنایی من با حضرت امام (ره) و انقلاب و اهداف آن بود. بعد از مدتی ساواک آقای جعفرمنش را دستگیر کرد و آن جمع متفرق شد اما فعالیت انقلابی ما تازه شکل گرفته بود و پایانی نداشت.

در همان ایام به تهران رفتم و عکس حضرت امام (ره) را با خود به ملایر آوردم و در مسجد جامع شهر نصب کردم. چون دانش آموز بودم و سن و سال زیادی نداشتم کسی به من شک نکرد و براحتی توانستم این کار را انجام دهم.

از دیگر فعالیتهای من در ایام انقلاب دوشادوش سایر مردم شرکت در راهپیمایی ها بود، در یکی از راهپیمایی ها سنگی برداشتم و شیشه ساختمان حزب رستاخیز را شکستم.

زمانی که سوت آغاز جنگ به صدا درآمد، شما چند سال داشتید، و چه اقداماتی انجام دادید؟

۱۹ ساله بودم. با شروع جنگ به عضویت رسمی سپاه درآمدم و رسماً از سال ۶۰ در سرپل ذهاب حضور یافتم و تا سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ که پایم قطع شد در جبهه حضور داشتم.

در همان ایام جنگ تحصیلات خود را ادامه دادید یا پس از آن؟

در ایام جنگ ادامه تحصیل دادم. یادم هست در عملیات تنگ کورک در حال خواندن کتاب برای کنکور بودم. شهید شهبازی آمد و کتاب را از دستم گرفت و گفت : فردا عملیات است. ممکن است شهید بشوی؟

اولین عملیاتی که شرکت کردید چه عملیاتی بود؟

عملیات ۱۱ شهریور بود ، فرمانده گردان حاج حسین همدانی بود و فرمانده گروهان حاج محسن زمانی و من هم یکی از فرمانده دسته ها بودم.

عملیاتهایی که در این ۵ سال شرکت کردین را بخاطر دارید؟

۱۱ شهریور ، تنگ کورک (آزادسازی گیلان غرب) ، مسلم ابن عقیل، میمک، کربلای ۴ ، کربلای ۵٫

در منطقه دربندی خان عراق هم حضور داشتم اما نام عملیاتش را بخاطر ندارم. در همان منطقه هم در سال ۶۲ مجروح شدم.

پس از مجروحیت خانواده با حضور مجدد شما مخالفت نمی کردند؟

نه، درست است که نگران و ناراحت بودند اما ناراضی نبودند.

همسرتان با حضورتان در جبهه مخالف نبود؟ در ایام جنگ ازدواج کردید؟

بله، در همان ایام ازدواج کردم ، قبل از ازدواج با ایشان قول و قرارم را گذاشتم تا زمانی که زنده باشم و در توانم باشد و جنگ ادامه داشته باشد باید در جبهه حضور داشته باشم ، ایشان هم قبول کردند.

بعد از اینکه به درجه جانبازی رسیدید چه کردید؟

تحصیلاتم را ادامه دادم. لیسانسم را در دانشگاه تهران در رشته اقتصاد و در دانشگاه علامه فوق لیسانس را در علوم اقتصادی گرفتم.

تا سال ۸۶ مسئول قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء بودم و پس از آن هم در شهرستان ملایر بعنوان استاد دانشگاه به فعالیت علمی خود ادامه می دهم.

آیا تا بحال پیش آمده در دانشگاه از خاطرات زمان جنگ برای دانشجویانتان بگویید؟

شرایط برای گفتن مهیا نبوده ، اما در ایام فتنه ۸۸ وظیفه خود دانستم با بیان رشادتها و ایثارگری های رزمندگان ذهن جوانان را روشن کنم که فراموش نکنند این انقلاب چگونه بدست آمده و براحتی آن را با فتنه گری عده ای از دست ندهند.

به نظر شما هفته دفاع مقدس توانسته است گوشه ای از رشادتهای رزمندگان و ایثارگران را به نمایش بگذارد؟

تا حدودی بله ، چرا که دشمن با دیدن اینگونه برنامه ها و یادآوری هاست که جرأت حمله به ایران را پیدا نمی کند چرا که می بیند فرهنگ ایثار و شهادت همچنان در بین مردم جامعه ما وجود دارد.

خاطره ای شیرین از زمان جبهه ؟

یکی از دوستانمان برادرش شهید شده بود ، در عملیات کربلای ۴ گفت : خدایا مادرم طاقت شهادت مرا دیگر ندارد ، اگر می شود ترکشی به کتف من بخورد تا من به منزل برگردم ، هنوز حرفهایش تمام نشده بود که خمپاره ای خورد و دقیقا کتفش ترکش خورد و به عقب بازگشت. این خاطره بسیار برای رزمندگان شیرین بود.

سخنی خطاب با مسئولین؟

دولتمردان باید تلاش بیشتری برای کار فرهنگی داشته باشند. فقر فرهنگی از فقر مادی خطرناکتر است. دشمن با لباس دوست وارد می شود و می خواهد شیرینی انقلاب را به کام مردم تلخ کند. باید مراقب باشیم چرا که دشمن همواره در تلاش است که زحمات بزرگان ما را کمرنگ و کوچک جلوه دهد.مصلحت گرایی خیلی خوب است اما حق گرایی بهتر است ، مسئولین مراقب باشند حزب گرایی و نگرش حزبی پاسخگوی نیاز و خواسته ی مردم نیست بلکه باید نگرش ملی و انسانی و اسلامی داشت تا بتوان بهترین راه را برای ایجاد سعادت مردم بوجود آورد. مسئولین باید توجه ویژه ای به مردم داشته باشند.

سخنی خطاب به جوانان ؟

میوه ی صبر بسیار شیرین است ، ایده آل های انقلاب بدلیل دشمنی دشمنان هنوز به ثمر ننشسته است ، اما باید برای رسیدن به آنها صبور باشیم تا به ثمر بنشیند. تمام دشمنی ها برای این است که فرهنگ اسلامی که مردم به پای آن جنگیدند میوه های شیرین آن نرسیده ، اما با صبر کردن بالاخره ثمر خواهد داد.

حرف دل آقای نجاتی ؟

جبهه کارخانه انسان سازی بود ، جنگ روحیه جوانان ما را ساخت بطوری که بعید می دانم کسی در جایی دیگر بتواند اینگونه روح جوانانمان را صیقل دهد. افتخار می کنم که مدتی هرچند کوتاه در کنار بچه های باصفا و مخلص جنگ بودم.

دیدگاه شما