به گزارش نافع، چفیه به عنوان نماد مقاومت و ملت فلسطین تقریبا در همه جای دنیا شناختهشده است، تا جایی که از حدود 25 سال پیش، غربیها و به خصوص تحلیلگران آمریکایی در اقدامی برنامهریزی شده، سعی کردهاند این نماد را به عنوان نماد تروریسم معرفی کنند. تحت اشغالگری رژیم صهیونیستی و در اثر تبلیغات علیه چفیه که موجب کاهش تقاضای این محصول در بازار دنیا شده است، کارخانههای ساخت چفیه در فلسطین، این روزها وضع خوبی ندارند و اکثراً یا ورشکسته شدهاند و یا در آستانه ورشکستگی هستند. با این وجود، هنوز دستکم یک کارخانه در فلسطین هست که در مقابل ورشکستگی "مقاومت" کرده و میکند.
خانواده فلسطینی "هرباوی" بهرغم چالشهای پیش رو به خاطر اشغال کشورشان و روند جهانی شدن، کسب و کار تولید چفیه را به زحمت سرپا نگه داشته است. اگر روزی به کارخانه نساجی هرباوی در الخلیل بروید، سروصدای آن را تا پایان عمر به خاطر خواهید داشت؛ صدای زیاد و گوشخراش دستگاههای بافندگی مکانیکی که با سرعت زیاد کار میکنند. این دستگاههای قدیمی شبیه به لوکوموتیوهای بخار هستند و در نتیجه دائماً صدای تق تق میدهند. میتوان پرز و کرکهای آمیخته با گرد و غبار را مشاهده کرد که اجزای دستگاههای بافندگی را فراگرفتهاند. با یک چنین نمایی، اینگونه به نظر میرسد که این کارخانه بعد از چندین دهه بیکاری، دوباره به راه افتاده است؛ بعد از آن که یک طلسم شیطانی، روی آن سایه افکنده بود. و به نوعی میتوان گفت همینطور هم هست.
اکنون، 14 دستگاه بافندگی در کارخانه هرباوی در حال کار هستند و همه، یک نماد قدرتمند فلسطینی را میبافند: چفیه. "عابد هرباوی" یکی از سه برادری که این کارخانه را راه انداخته است، با لبخندی بر لب میگوید: "الحمدلله." او با گفتن این عبارت، به خاطر افزایش تقاضا برای چفیه، خدا را شکر میکند. تا همین اواخر دستگاههای بافندگی، کاملاً از کار ایستاده بودند.
چفیه در فلسطین
کارخانه نساجی هرباوی که از سال 1961 چفیه (که اکنون به عنوان نماد ملیگرایی فلسطین شناخته میشود) تولید میکرده است. از سال 1961، کارخانه هرباوی تنها کارخانه تولید چفیه در فلسطین بوده است. "یاسر هرباوی" پدر عابد هرباوی که اکنون دهه نهم عمر خود را سپری میکند، پیش از راهاندازی فروشگاه خود در الخلیل (سرزمین مادریاش)، عمامههای سنتی را از سوریه وارد میکرده است.
اواخر دهه 1950 تا دهه 1990 که اسرائیل تشکیل شد و فعالیت جنبش ملی فلسطین شدت گرفت، به لحاظ تجاری، زمان خوبی بود. این دوره زمانی، دوره افزایش محبوبیت نماد پذیرفته شده جنبش ملی یعنی چفیه بود. این شال شطرنجی، به عنوان نماد مقاومت فلسطین، تیتر روزنامهها، مجلات و رسانههای تلویزیونی در سراسر جهان شد.
بدون شک مبارزی جوان به نام "یاسر عرفات" مؤسس و بنیانگذار حزب سیاسی "فتح" و رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین بود که بیش از هر فرد دیگری مردم غیرعرب را با چفیه (و نوار سیاه و سفید بالای آن برای ثابت نگه داشتن چفیه) آشنا کرد. طی این سالها مردم با دیدن چهره یاسر عرفات به یاد فلسطین میافتادند و عمامه نمادین وی هم به سرعت به نشان غیررسمی فلسطین تبدیل شد.
اما چفیه پیش از شهرت در رسانههای جمعی، در برابر اشغالگری غیر از اسرائیل هم یک نقش وحدت بخش ایفا کرده بود: اشغالگری به نام انگلیس. در طول دوره موسوم به شورش عربی بین سالهای 1936 تا 1939، عمامه سنتی توسط مبارزانی مورد استفاده قرار گرفت که به مردم شهری فشار میآوردند تا "فز" یا "طربوش"های سنتی عثمانی (کلاه قرمز رنگ استوانهای کوتاه با یک منگوله سیاه) را کنار گذاشته و به جای آن از چفیه استفاده کنند.
"تد سوئدنبرگ" عضو دانشگاه آرکانزاس در پژوهشی که در اینباره انجام داده است، اشاره میکند که پیش از شورشها، چفیه به طور سنتی توسط دهقانان فلسطینی موسوم به "فلاح" استفاده میشده است. گذشته از اینها، هدف اصلی از پوشیدن چفیه محافظت از سر و صورت در برابر نور خورشید در تابستان و باد در زمستان بوده است. سوئدنبرگ میگوید که پذیرش و استفاده از چفیه توسط شهرنشینها حاکی از یک "وارونگی سلسله مراتب اجتماعی است." فلاحهای جنگجو با موفقیت یونیفرمی را دیکته کردند که به نماد وحدت ملی تبدیل شد.
تولید در دوران اشغال
عابد هرباوی میگوید در طول دهههای 1970 و 1980، خانواده هرباوی چفیههای سیاه و سفید را در تعداد زیاد، بیش از 100 هزار عدد در سال، تولید میکردهاند. او توضیح میدهد: "آن زمان کسب و کار، خوب بود. ما دستگاههای بافندگی را از ژاپن خریداری میکردیم. دستگاهها شبانهروز روشن و در حال کار بودند." خیلی زود طرح قرمز و سفید هم به خط تولید اضافه شد. هرباوی میگوید: "حامیان جبهه خلق برای آزادی فلسطین گاهی اوقات طرح قرمز و سفید را ترجیح میدادند. اکنون رنگ قرمز و سفید همچنان در اردن و دیگر کشورهای عربی رایج است."
این کارخانه در دوران جنگ، اشغال و انتفاضه اول به آرامی به کار خود ادامه داد، اما در نهایت اوایل دهه 1990 کارخانه دچار مشکل شد و از کار افتاد. کاهش فعالیت کارخانه بعد از تصویب پروتکل پاریس در سال 1994 (موافقتنامه روابط اقتصادی میان اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین بعد از پیمان اسلو)، آغاز شد. این پروتکل بیش از پیش، وابستگی اقتصادی دو طرف به یکدیگر را موجب شد، اما عدم تعادل قدرت که مشخصه این رابطه بود را نادیده گرفت.
بسیاری از اقتصاددانان فلسطینی و بینالمللی میگویند بین سالهای 1967 یعنی آغاز اشغال کرانه باختری و غزه تا سال 1994 و امضای پروتکل پاریس، اسرائیل زمان زیادی در اختیار داشت تا مطمئن شود توسعه اقتصادی فلسطین، متوقف شده و این کشور به تلآویو وابسته است. به طور خاص، تخریب زیرساختها و رد مکرر درخواستها برای مجوز آغاز پروژههای صنعتی جدید، عمدتاً به عنوان برخی از موانع بر سر راه توسعه صنعتی فلسطین از سال 1967 عنوان شدهاند.
جهانی شدن و اشغال
"وجیه عامر" استاد اقتصاد در دانشگاه "النجاه" در شهر نابلس واقع در شمال کرانه باختری معتقد است: "تولید محصول، تقریباً 12 درصد به تولید ناخالص داخلی ما کمک میکند. تأسیسات مقیاس کوچک، برای ساخت یک مبنا و شالوده قوی برای توسعه اقتصادی در فلسطین مورد نیاز هستند."
اما تخریب زیرساختهای صنعتی تا به امروز ادامه داشته است. مشهودترین اتفاق در اینباره، بمباران بیش از 250 کارخانه در غزه در جنگ سال 2014 بود. سیاست عدم صدور مجوز ساخت و ساز نیز همچنان ادامه دارد. این اقدام از اهمیت ویژهای برای ناحیه C برخوردار است؛ ناحیه C به 60 درصد از کرانه باختری گفته میشود که همچنان تحت کنترل کامل اسرائیل قرار دارد.
"وابستگی متقابل" معمولاً این معنا را دارد که این اقتصاد اسرائیل است که هم از نظر دسترسی به نیروی کار ارزان فلسطینی و هم دسترسی به بازار فلسطین، سود خواهد برد. یک مثال ساده، استخدام فلسطینیها در بخشهای صنعت، کشاورزی یا ساخت و ساز اسرائیل است. کار آنها به رشد اقتصادی اسرائیل کمک میکند و مبالغی که برای خرج خانواده به کشور خودشان میفرستند، اغلب مجدداً در اقتصاد اسرائیل سرمایهگذاری میشود، آن هم وقتی محصولاتی را خریداری میکنند که میتوانند آنها را به وسیله صنایع فلسطینی یا بخش کشاورزی خودشان، تولید شوند. عامر در ادامه میگوید: "یک بخش صنعتی قوی در فلسطین به ایجاد فرصتهای شغلی که بسیار مورد نیاز است، کمک خواهد کرد و در نهایت چرخه وابستگی به اسرائیل را خواهد شکست."
اگر جهانی شدن و سیاست بازار آزاد (که اغلب با سخاوتمندی زیاد توسط تشکیلات خودگردان فلسطین پذیرفته میشود) را هم در نظر بگیریم، دیگر جای تعجب نیست که تولیدکنندگان فلسطینی تنها یک بازار محلی بسیار کوچک در اختیار دارند. در این فضا، کالاهای ارزان چینی که روانه بازارهای کرانه باختری و غزه میشوند را میتوان بارزترین مقصر تلقی کرد. در نتیجه، چفیه، قربانی شهرت خود شده است.
هرباوی میگوید: "وقتی چفیههای تولید چین وارد فلسطین شدند، دستگاههای بافندگی ما از کار ایستادند." وقتی تقاضا برای چفیههای تولید فلسطین کاهش پیدا کرد، تولید هم کاهش یافت. اکنون 15 سال زمان میبرد تا مجدداً کارخانه سرپا شود. سال 2013 بود که بالأخره تشکیلات خودگردان فلسطین تحت تأثیر لابی صنعتگران محلی تصمیم گرفت برخی از سیاستهای اقتصادی نئولیبرال خود را با افزودن تعرفه 35 درصدی به کالاهای وارداتی چینی و سایر کالاهای وارداتی، تحت کنترل درآورد.
گذر از جهانی شدن
اینها اتفاقاتی هستند که در سراسر جهان رخ میدهند و تاجران دنیا را علیه جنبش رو به رشدی به رقابت وا میدارند که افراد را تشویق میکند "محصولات محلی خریداری کرده" و "کسب و کارهای محلی" را حفظ کنند. اما در فلسطین، کسب و کارهای محلی هم علیه تعداد بیشماری از محدودیتهای وضع شده به واسطه اشغال نظامی اسرائیل، در حال مبارزه هستند. خانواده هرباوی با خلاقیت و مقاومتی که جزیی از زندگی در شرایط اشغال است، به دنبال گسترش صنعت خود در این فضای جهانی شدن بوده است.
در قسمت فوقانی کارخانه، جایی که سه کارگر به طور مداوم بین دستگاههای بافندگی پر سروصدا حضور دارند تا قرقرههای نخ را وارد قسمتهای مختلف دستگاهها کنند، یک کارگاه آرام و ساکت هم وجود دارد. آنجا جودا هرباوی و پسرش، تکتک چفیهها را از رولهای بزرگ پارچه بافتهشده که در یک گوشه، انبار شدهاند، برش داده و جدا میکنند. 5 خانم پشت دستگاههای دوزندگی نشسته و منگولهها و حاشیههای چفیهها را میدوزند. هرباوی میگوید: "به طور متوسط 300 تا 400 چفیه در روز تولید میکنیم." این تعداد بسیار کمتر از چفیههایی است که دهههای 1970 و 1980 تولید میشدند، اما نسبت به اوایل دهه 2000، این تعداد پیشرفت چشمگیری داشته است.
برای اینکه کارخانه هرباوی همچنان فعال و رقابتی باشد، باید به مهارت صنعتگر، و اصالت و منحصر به فرد بودن محصول تکیه کند. چفیه هرباوی چیزی است که خریداران ویژه، هر کجا که باشند آن را تقدیر میکنند. تجارت الکترونیک و کمپینِ حفظ آخرین کارخانه چفیه در فلسطین، طرحهای موفقیتآمیزی بودند. تعدادی از وبسایت اختصاصی، خرید چفیه هرباویِ اصل را برای مشتریان در سراسر جهان آسان کردهاند. هرباوی میگوید: "در حال حاضر، چفیههایی با رنگها و طرحهای مختلف برای گردشگران تولید میکنیم. خود فلسطینیها طرحهای سنتی را ترجیح میدهند."
چفیه خارج از جهان عرب
چفیه به موازات تاریخچهاش در فلسطین، دارای یک تاریخچه شخصی هم در اروپا و آمریکاست. شاید در دهه 1960، افرادی که چفیه میبستند تنها اقلیت مبارز و نماینده گروههای ضدجنگ یا طرفداران عدالت اجتماعی تلقی میشدند، اما از دهه 1970 تا کنون مخاطبان سیاسی آگاه در هر کجا، چفیه را با آرمان فلسطین مرتبط میدانند. البته از دهه 1990 و اوایل دهه 2000، یعنی از انتفاضه دوم تا جنگهای پی در پی خلیج ]فارس[ و "جنگ علیه تروریسم"، مفسران جناح راست و اغلب آمریکایی تمام تلاش خود را کردهاند تا استفادهکنندگان از چفیه را حامیان تروریسم معرفی کنند.
این مسئله، زمانی رخ داد که چفیه از دکههای خیابانی، وارد فروشگاههای مد بالا شد. برخی چفیه را به عنوان نماد زیبا جلوه دادن تروریسم محکوم میکردند، برخی دیگر این عده را به سیاستزدایی از یک نماد محکوم میکردند، و برخی هم چفیه را به عنوان فرصتی برای افزایش آگاهی مردم در مورد فلسطین و اشغالگری ادامهدار اسرائیل میدانستند. همانطور که سوئدنبرگ میگوید: "شاید نیازی نباشد چفیه یا یک کالای سیاسی، و یا یک کالای مد تلقی شود. چفیه میتواند هر دوی اینها باشد و در عین حال، آموزنده و بهانهای برای یک بحث درباره فلسطین و اسرائیل هم باشد."
بهرغم شور و هیجانها برای تفسیر این نماد، از نظر "آنجلس رودناس" یک گردشگر اسپانیایی در الخلیل، بدون شک چفیه سیاه و سفید نماد و بیانگر فلسطین است. او توضیح میدهد: "من چفیه را به عنوان یک لباس سنتی میبینم که اکنون به عنوان نماد مقاومت، معانی سیاسی پیدا کرده است."
استراتژی هرباوی برای اضافه کردن رنگهای مختلف به طرح اصلی، کمی از بار سیاسی چفیه کاسته است و آن را به کالایی تبدیل ساخته که حتی مشتریانی که اطلاعات سیاسی کاملی درباره آن دارند، میتوانند آن را به عنوان یک لباس و نه یک نماد سیاسی بپوشند. رودناس میگوید: "من یک چفیه رنگی را به عنوان یک کالای مد و به عنوان هدیه خریداری کردهام."
خانواده هرباوی توانسته با اضافه کردن رنگ به طرح اصلی، توازن مناسبی برای کسب و کار خود به دست آورد. یقیناً چفیه همچنان در الخلیل باقی میماند و نسلهای جوانتر همچنان آن را سنتی میبینند که ارزش حفظ کردن را دارد. "محمد هرباوی" پسر 14 ساله جودا هرباوی میگوید: "من الآن چفیه را دور گردنم میپیچم و وقتی بزرگتر شوم، آن را به همراه نوار سیاهش، روی سرم خواهم گذاشت. من عاشق این هستم که ببینم فلسطینیها از چفیه استفاده میکنند. برای من این یعنی آنها عاشق کشورشان هستند."
دیدگاه شما