به گزارش نافع، رفتارشناسان بر این باورند یکی از مهمترین عوامل تغییر سبک زندگی جوامع به خصوص جوامع جهان سوم، تغییر الگوی رفتاری مبتنی بر پیروی از الگوهای وارداتی است. ورود لجام گسیخته الگوهای رفتاری به جوامع جهان سوم از طرق گوناگون نظیر رسانه های جمعی، اینترنت و گروه های مجازی مهمترین عامل این تغییر رفتار و به تبع آن تغییر شکل زندگی جوامع امروزی شده است.
دکتر «مجید ابهری» روانشناس، رفتارشناس و پژوهشگر آسیبهای اجتماعی با نگاهی موشکافانه به مسئله تغییر رفتار جامعه و علل آن پرداخت.
وی متولد شهریورماه ۱۳۳۲ است و تحصیلات خود را در مقطع دکتری در رشته روانشناسی و علوم رفتاری در کشور انگلستان به پایان رسانیده است.
دکتر ابهری در آغاز و در پاسخ به مفهوم واژه سبک زندگی چنین گفت:
واژه لایف استایل مفهومی با پیشینه ای طولانی است. بر اساس باورهای اسلامی از بدو ظهور پیامبر و ائمه اطهار (علیها سلام) سبک زندگی برای فرد مسلمان تعیین شده، بوده و هست.
روش زندگی هر انسانی از دو دیدگاه قابل تقسیم بندی و تعریف است: نخست بر اساس نگاه فردی و دوم بر اساس هدف زندگی.
روش زندگی هر انسان از جنبه ویژگیهای فردی، روابط شغلی، روابط زناشویی، مناسبات اجتماعی هر یک ایجادکننده سبک زندگی انسان است. بدین معنا که یک فرد میتواند به عنوان فرزند یک نوع سبک زندگی داشته باشد، به عنوان همسر نوعی دیگر از سبک زندگی را داشته باشد. قرار گرفتن انسان جایگاه پدر یا مادر و به عنوان یک عضو جامعه نوع دیگری از سبک زندگی را ایجاد میکند و نیز فردی که وظیفه اداری و اجرایی به عهده دارد یک روش زندگی خواهد داشت.
اما به طور کلی سبک زندگی با توجه به اهداف آن خود بر دو دسته تقسیم میشود: سبک زندگی بر اساس لذت طلبی که در این نوع از سبک زندگی تنها حواس حیوانی ارضا میشود و در آن بهتر خوردن، بهتر پوشیدن و بهتر خوابیدن و ... منظور نظر است. به طور کلی لذت جویی مقصد نهایی این زندگی است.
نوع دیگر سبک زندگی بر اساس هدف متعالی انسان، رشد و تکامل فکری، روانی و رفتاری انسان استوار است. انسان بیهوده و برای خوردن و خوابیدن به دنیا نیامده و خلق نشده است. بلکه هدف از خلقت انسان یک سفر تکاملی و تکامل بخش و سازنده است که از جنینی به کودکی، کودکی به نوجوانی، جوانی و سالمندی و بعد رفتن از دنیا که اسلام و دیدگاه های ائمه اطهار و کتب شریفی مثل کتاب آسمانی قران و نهجالبلاغه و ... برای هر یک از این بخشها و زیرمجموعه های آن از جمله خوردن و خوابیدن، رابطه جنسی، ازدواج، رابطه شهروندی، رابطه شغلی و ... برنامه ریزی و اصول کلی ارائه کردهاند.
اگر برنامه ریزی و الگوسازی زندگی به موازات ظهور ادیان الهی وجود داشته است، پس چگونه است که این برنامه به شکل صحیح ان به انسان معرفی و وارد زندگی او نشده و آسیب های ناشی از این افتراق چیست؟
سبک زندگی امروز ما از آرمان اصلیاش بسیار فاصله گرفته است. از وقتی ما از سبک زندگی اصیل ایرانی اسلامی فاصله گرفتیم و تحت تأثیر زندگیها به خصوص زندگی غربی قرار گرفتیم آسیبهای زندگی ما آغاز شد و سبک زندگی تحت تأثیر ابزارهایی مثل اینترنت، تلفن همراه و شبکه های ماهواره ای شروع به پذیرش تغییرات کرد. از آنجایی که والدین، گروه های فرهنگی و نهادهای تربیتی به وظایف خود در معرفی سبک زندگی صحیح، درست عمل نکردند الگوهای سبک زندگی به درستی به ما معرفی نشد؛ بنابراین الگوهای غربی و منحرف به عنوان نمادهای سبک زندگی معرفی و جایگزین شد.
امروزه ۶۰ درصد از بیماریها ناشی از تغییر سبک زندگی است. به خاطر توجه بیش از اندازه به تلویزیون روابط اجتماعی بسیار محدود شد. رفت و آمد ها محدود شد. از نظر ما رفتارشناسان وقتی ما دوستان و آشنایان را میبینیم، مغز ما هورمونی را ترشح میکند که سبب شادکامی ما میشود. وقتی این دیدارها و رفت و آمدها ماهها طول میکشد، رفته رفته ما در یک محدودیت روانی قرار میگیریم و به انزوا و افسردگی و گوشه گیری شروع میشود. این افسردگیها جاهای مختلف خود را نشان میدهد مثل مشکلات زناشویی، اعتیاد به مواد مخدر و... .
در حال حاضر ۴۲۰ نوع بیماری در ایران داریم که هنوز علت آن ناشناخته است مثل بیماری ms. متخصصان حدس میزنند ریشه این بیماریها در آلودگی هواست که همین آلودگی هوا ناشی از تغییر در سبک زندگی و ماشینی شدن و روی آوردن به زندگی صنعتی است. همین عوامل خود سبب بروز و افزایش ابتلا به بیماری قلبی و مرگهای آنی مثل سکته های قلبی و مغزی شده است.
از طرف دیگر به دلیل کمبود تحرک، استفاده از آسانسور، اتومبیل و ... شاهد افزایش تعداد مبتلایان به بیماری اوره، چربی خون، و بیماریهای قلبی هستیم. ورود فست فود به الگوی غذایی خانوادهها باعث چاقی بیش از اندازه کودکان و نوجوانان و در بزرگسالان سبب بالا رفتن چربی خون، چربیهای اضافه، چاقی ناخواسته و سکته های قلبی و مغزی گردیده است. کم تحرکی، کاستیها در روابط عاطفی، کم راه رفتن، محدود شدن رفت و آمد دوستان و آشنایان سبب شد زندگی به طور مستقیم در روح و جسم ما اثر گذارد.
متأسفانه بر اساس تغییر نوع زندگی و نگرش به هدف اصلی زندگی، امروز شاهد آن هستیم که پدیده ای به نام «خود زشت پنداری» به عنوان یک سبک زندگی در زندگی ما وارد شده است. ۷ درصد پسران ما از لوازم آرایش زنانه استفاده میکنند که اگر میزان استفاده از مواد آرایش معمول را نیز به این عدد اضافه کنیم، آمار پسران ما که از لوازم آرایش استفاده میکنند به ۱۵ درصد میرسد. کشور ما در دنیا در مصرف لوازم آرایش مقام هفتم را دارد؛ و در خاورمیانه و آسیا مقام دوم را دارد.
آسیبشناسان اثبات کردهاند بین میزان مصرف لوازم آرایش و شیر خشک رابطه مستقیم وجود دارد. مصرف بیش از اندازه لوازم آرایش و اهمیت یافتن زیبایی ظاهر یعنی شانه خالی کردن و فاصله گرفتن خانمها از وظیفه مادری و در نتیجه مصرف شیر خشک و ازدیاد مهد کودکها. . به تبع این امر هر چه قدر یچه های مهد کودک زیاد میشوند سپردن والدین به خانه سالمندان بیشتر میشود. بنابراین ایجاد تغییرات در سبک زندگی نه فقط باعث بروز بیماری روحی و روانی و جسمی شده بلکه ما را دچار خلجان و ناهنجاری عاطفی کرده است. ما این قضایا را از وقتی سبک زندگی عوض شده داریم.
بنابراین تغییر سبک زندگی ما را به باتلاقی میبرد که هر لحظه در آن فرو میرویم و نسل سوم و چهارم ما نسل سرگردان بین دو نسل زندگی والدین و دیگران هستند. کودکان ما امروز دچار تضاد شخصیت شدهاند. در خانواده با یک سری از ارزشها مثل اهمیت انجام واجبات و تکالیف دینی هستند اما در جامعه و گروه همسالان این رفتار نه تنها رعایت نمیشود بلکه گاه مورد تمسخر نیز واقع میشود.
آیا این شکاف بین نسلها منحصراً متوجه کوتاهی والدین از ارائه نقش تربیتی نسبت به فرزندان است با اینکه دیگر گروههای مرتبط با فرد از جمله نهادهای آموزشی، گروه دوستان و حتی نهادهای فرهنگ ساز جامعه نیز میتواند سبب بروز انحراف از الگوی صحیح رفتاری شود؟
همه عوامل دست به دست هم داده و سبب بروز این معضلات شده است. پدر و مادر نتوانستهاند الگوی خوبی به فرزندان معرفی کنند. به جای الگوهای رفتاری صحیح، دوستان و همسالان دولت مردان و مسئولین، هنجار فرستان یا گروه های مرجع رفتاری مثل ورزشکاران و هنر پیشهها الگوهای رفتاری جامعه شدهاند. وقتی اینها خود الگوی رفتاری نادرست هستند، وقتی دولت مردان وعده میدهند و عمل نمیکنند، زمانی که فیلمها و سریالهای ماهواره ای تماماً ترویج و تقدیس روابط نامشروع است، اینها به عنوان هنجارهای ثانویه در افراد نهادینه میشود از نظر رفتار شناسی. همه اینها سبب میشود ما در جامعه ای اسلامی به جایی میرسیم که آمار سقط جنین، آمار کودکان سر راهی یا رهیافت، آمار دختران فراری و معتادان روان گردان های مواد صنعتی به مرز هشدار رسیدهاند و متأسفانه هنوز این خانوادهها و نهادهای دولتی این مسئله را جدی تلقی نمیکنند.
در دولتهای گذشته سیاست زدگی نهادهای فرهنگی باعث فاصله گرفتن آنها از کاربردی کردن ارزشهای دین و اسلامی گردید. به عنوان مثال آموزش و پرورش فقط آموزش دارد پرورش ندارد. طبق آمار خود وزارت آموزش و پرور ش، متوسط زمان ارتباط کلامی با دانش آموزان ۱۵ دقیقه برای هر دانش آموز است. در خانوادهها این زمان به ۱۷ دقیقه میرسد. در ابن زمان چه چیزی و چه الگوی تربیتی صحیح میتوانند انتقال دهند.
تلویزیون و ماهواره امروز جای این ارتباط را گرفتهاند. ان قدر که کودکان ما شخصیتهای وارداتی غربی را میشناسند با اسطوره های ملی خود آشنا نیستند. همه اینها از کم کاری خود ماست. ما شخصیتهای برجسته ای در تاریخ کشورمان داریم که هیچ گاه چنانکه باید و شاید به نسل بعد از خود معرفی نشد. کدام اسطوره و نماد جنگ برای دانش آموزان در کتب درسی آمده است. کدامها سرگذشت و زندگیشان در کتابها آمده و کارتن و انیمیشن ساخته شده است. سرداران قهرمان جنگ هشت ساله، جوانان کم سن و سال و گمنامی که برای این کشور عزت و آبرو خریدند کم کم به دست فراموشی سپرده میشوند. به عنوان مثال در کشور ما هفته ای را به نام هفته دفاع مقدس نامگذاری کرده و نهادهای فرهنگی جامعه میخواهند تمام مفاهیم و ارزشهای هشت سال جنگ تحمیلی را با یک کار سمبلیک در یک هفته تمام کنند.
بستر مناسب جهت نهادینه کردن ارزشهای ایرانی – اسلامی در ذهن افراد جامعه و در گامی فراتر یعنی آن سوی مرزها چگونه محقق خواهد شد؟
مقام معظم رهبری بارها و بارها بر مهندسی فرهنگی و ایجاد تغییر در سبک زندگی و بازگشت به زندگی اسلامی و ایرانی تاکید داشتهاند. اما متأسفانه عده ای با این فرمایش برخورد هیجانی میکنند و بعد هم به دست فراموشی سپرده میشود.
ما اگر به سبک زندگی ایرانی اسلامی برنگردیم در هویت مان اختلال ایجاد میشود. تاریخ مان از دست میرود. نسلهای بعدی با باورها و ارزشهای ما بیگانه رشد میکنند. برای همین صاحب نظران و کارشناسان باید به دور از تشریفات و تبلیغات و جار و جنجالها کارگروه های تخصصی تعریف کرده و بر اساس موازین و دیدگاه های مقام معظم رهبری معیارهای سبک زندگی اسلامی ایرانی را در وجوه مختلف از جمله نوع پوشش، آرایش، حقوق شهروندی، روابط اجتماعی، روابط زناشویی و ... تعریف شود.
جهت ارتقای سطح دانش افراد جامعه و رساندن به درجه اعلای فهم واقعی زندگی اقدامات عملی چگونه باید باشد؟
باید به طور جدی روی آموزش صحیح برنامه ریزی کرد. در مرحله نخست باید از مهد کودکها شروع کنیم. باربی نماد زنان روسپی است و نمی تواند و نباید الگوی دختر مسلمان ایرانی باشد. تا وقتی عروسک دختر بچه ما باربی و اسباب بازی پسران ما مرد عنکبوتی است ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم.
اکنون جنگ؛ جنگ نرم است. دشمن ما به این مهم رسیده است که دیگر با مردم ایران نمیتوان با جنگ سخت پیش برد. «فوکویاما» ا گفت تا شیعیان، مهدویت، شهادت طلبی و ولایت را دارند آسیب ناپذیرند. باید شهادت طلبی شیعهها به اشراف طلبی و رفاه طلبی مبدل شود. در مهدویت القای شبهه شود. همین کاری که همین عرفانهای نوظهور میکنند. بین مردم و رهبری و ولایت فاصله ایجاد شود. در این صورت میتوان ایران را اندولیزه کرد همان کاری که در اندلس کردند؛ ابتدا هویت و سبک زندگی را تغییر دادند بعد باورها و ارمان هاشان را به دست تاریخ سپردهاند.
برای مقابله با جنگ نرم دشمن هنوز دیر نشده است. خوشبختانه ما در کشور منابع خوبی برای این کار داریم. برای اینکه نرم افزار و لوازمالتحریر ایرانی تولید شود ما فقیر نیستیم باید به تولید اینگونه نرم افزارها کمک شود با ارائه سوبسید، در اختیار گذاشتن رایگان این لوازمالتحریر به دانش آموزان، از فعالیت تولیدکنندگان داخلی که لوازمالتحریر با نمادهای غربی تولید میکنند باید جلوگیری شود لوازمالتحریر با نمادهای ایرانی تولید شود. بازیهای رایانه ای مثل جنگ عاشورا، جنگ احد به عنوان اولین جنگ اسلام. تا زمانی که بازیهای رایانه ای از خارج وارد شود نتیجه میشود اینکه جوان ترین قاتل کشور ما کودک چهار ساله است.
یکی از مشکلات ما در علوم انسانی موازی کاری و فعالیتهای جزیره ای است. به محض طرح مسئله ای همه نهادها شروع به کارهای نمایش و برگزاری جشنواره، سمینار و ... میکنند و سرانجام اینها نیز معلوم نیست به کجا ختم میشود. مهمترین کار ما این است که نخبگان دلسوز را در این زمینه شناسایی کنیم. پژوهشها، مقالات و ... را جمع آوری و بررسی کنیم و پلی باشیم بین این نخبگان و محققین و کسانی که متولی فرهنگ کشور هستند. مثل آموزش و پرورش، دانشگاهها، صدا و سیما نهادهای غیر دولتی بین نخبگان و اینها پلی ایجاد کنیم تولیدات فرهنگی اینها را منتقل کنیم و بر انتقال و اجرای آن نیز نظارت کنیم.
تا امروز در زمینه سبک زندگی کار جدی و عملی صورت نگرفته است. من به عنوان متخصص رفتار شناسی میگویم که ما تا به حال فقط حرف زدهایم و اگر به همین شکل ادامه یابد نسلهای بعدی ما از دست میروند. باید هرچه زودتر کارگروه های تخصصی ما ایجاد شوند. اقدامات زیربنایی را شروع کنند. هنوز دیر نشده است سی سال دوم انقلاب تازه شروع شده است. اما دو سال دیگر خیلی دیر است و دیگر نمیتوان کاری کرد.
دیدگاه شما