1) شنیدن خبر جدایی تلخ است اما در ذات این خبر همیشه یک وسوسه برای «تعریف کردن» وجود دارد تا جایی که حتی در رسانه های معتبر دنیا اخبار طلاق چهره ها تیتر یک می شود. پاپاراتزی ها عکس و خبرهای این چنینی را به قیمت بالا به روزنامه ها می فروشند و این نشان می دهد همه جای دنیا این اخبار حاشیه ای مشتریان زیادی دارد.

2 ) متاسفانه طلاق میان چهره های سینما و تلویزیونی ما کم نیست؛ سال جدید چند نمونه جدایی رخ داده که برخی رسانه ای شده اند و برخی نه. نمونه تازه مربوط به آزاده نامداری است که چند روز پیش در گفت و گو با روزنامه صبا بر جدایی اش از فرزاد حسنی صحه گذاشت.

3 ) با شنیدن چنین خبرهایی یک اصل بدیهی به ذهن می رسد و آن تعریف «ستاره» و شرح استفاده از آن است. وقتی هنوز تعریف ستاره و کارکرد آن را نمی دانیم ؛ چگونگی استفاده مان از آن هم بدون برنامه و دم دستی است. مثلا برای همین وقتی دو چهره مشهور ازدواج کنند فورا روی جلد مجلات و نشریات مختلف می آیند ؛ مخاطب تصویری دیگر از آن ها می سازد و طبعا خبر طلاق شان حکم فروپاشی همه تصورات ذهنی دارد و در ادامه این الگو ضد خود عمل می کند.

4) چهره های مطرح بارها تاکیدکرده اندکه آن ها هم یکی از این مردم هستند؛ ازدواج می کنند، طلاق می گیرند ، زندگی خودشان را دارند و ... می گویند اما عمدتا در ته قلب دوست ندارند حایل موجود میان خود و مردم برداشته شود. می دانند اگر جزئی از مردم شوند دیگر دیدن تصویر آن ها در قاب تلویزیون و پرده سینما و جلد مجلات لطفی ندارد. باشد ؛ چهره بمانید اما باید مختصات «آدم معروفا» را هم رعایت کنید؛ مثل همه جای دنیا.

باید یک نکته در ذهن مخاطب جا بیفتد که واقعا هر کس زندگی خود را دارد؛دوره قهرمان های پوشالی سینما و تلویزیون سر آمده و آن ها فقط یک عده «سرگرمی ساز» هستند.

5) در کشور ما تا الان اگر حاشیه ای هم وجود داشت عمدتا مربوط به سینما بود اما متاسفانه در یکی دو سال اخیر پای مجریان و بازیگران تلویزیون به حاشیه های ریز و درشت باز شده. طبعا تاثیر اخبار منفی چهره های شناخته شده در تلویزیون به خاطر گستردگی این رسانه بیشتر است. تلخ تر وقتی است که یک ور ماجرا به چهره هایی برمی گردد که از طریق برنامه های مذهبی شهره شده اند یا بدون در نظر گرفتن شرایط شخصی خود، هر روز در محفلی مذهبی و خیرخواهانه دیده می شوند. نخستین سوال این است که «پس خودتان چه؟!»

6) چند نمونه اخیر جدایی ها ( که خوشبختانه چند مورد هنوز رسانه ای نشده) مربوط به کسانی است که با سر و صدای بسیار عقد کرده و جشن گرفته اند. عاقد آن ها چهره های موجه و سرشناس کشور هستند که با آن ها در یک قاب ایستاده و عکس یادگاری انداخته اند. این جدایی از نگاهی نه چندان بدبینانه ، عاقد محترم را هم زیر سوال می برد. بالاخره او از وجهه اش خرج و خطبه ای جاری کرده ...

7 ) رسانه ها در انتشار اخبار ازداواج و جدایی چهره های مطرح وظیفه شان را انجام می دهند. اما گاهی شرح استفاده از آن بیشتر به بخش «فان» ماجرا بر می گردد. برای همین گاهی دیده می شود با آب و تاب و به شیوه عامیانه دست به انتشار آن می زنند. در این چند ساله وزن اخبار حاشیه ای در غالب رسانه بیشتر شده و برخی به مباهانه تر اخبار جدایی ها را تیتر می کنند. و این یعنی قبح ماجرا بیشتر شکسته می شود...

8) خوشبختانه نمونه های زیادی از ازدواج های موفق و پایدار در سینما و تلویزیون یافت می شود ولی باید یک نکته در ذهن مخاطب جا بیفتد که واقعا هر کس زندگی خود را دارد؛دوره قهرمان های پوشالی سینما و تلویزیون سر آمده و آن ها فقط یک عده «سرگرمی ساز» هستند. البته مجریانی که به خاطر ارشاد ملت حتی «الگو» شده اند در این تعریف نمی گنجند.

9) در طلیعه یادداشت از عنوان «دوگانه» در مواجهه با ستاره ها یاد کردیم. منظور فقط چهره های داخلی نیست چرا که نگرش واحدی به ستاره های مطرح دنیا در رسانه های ما وجود ندارد؛ به عنوان مثل زوج بازیگر اسپانیایی یعنی خاویر باردم و پنه لوپه کروز به خاطر حمایت از مردم مظلوم فاسطین عزیز می شوند ولی رفتارهای انسان دوستانه آنجلینا جولی در کشورهای فقیر سودجویی لقب می گیرد! در این نوشتار قصد ارزشگذاری بر رفتار خانم جولی یا موضع گیری چهره ها در برابر فجایع غزه نداریم؛ حرکت انسان دوستانه از هر کسی سر بزند قابل احترام و ارزش است اما ما باید بدانیم رفتار ستاره های هالییود در چه قالبی، چرا و با چه نیتی انجام شده. خیلی از همین چهره ها در صف رژیم اسرائیل ایستاده اند . رفتار دوگانه در عصر فیس بوک و وایبر و شرکاء زود به چشم می آید...

منیژه خسروی