وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : پنجشنبه 27 شهريور 1393 ساعت 10:13   |   کد مطلب: 9567
به مناسبت روز بزرگداشت استاد شهريار:
شاعران انقلاب وارثاني لايق براي گنجينه شعرفارسي
شاعران انقلاب وارثاني لايق براي گنجينه شعر و ادب فارسي
"شاعران انقلاب وارثاني لايق براي گنجينه شعر و ادب فارسي" عنوان مطلبی است که در تازه‌ترین شماره روزنامه هگمتانه به چاپ رسیده است.

به گزارش نافع، بيست و هفتم شهريورماه مقارن با روز درگذشت استاد شهريار، حدود يازده سال است كه به نام روز شعر و ادب فارسي در تقويم ما ايرانيان رقم خورده است.

روزي كه قرار است آوازه بلند شعر و ادب فارسي را طنين‌انداز كند و نام برترين‌هاي ادبيات اين سرزمين كهن را زنده گرداند، روزي به نام بلند حكيم فردوسي، حافظ شيرازي، شيخ اجل سعدي، مولانا جلال‌الدين محمد، نظامي گنجوي، ناصر خسرو، رودكي، عطار نيشابوري، خيام، باباطاهر عريان، ابوسعيد ابوالخير، جامي، خاقاني، امير خسرو دهلوي، پروين اعتصامي، نيما يوشيج، سهراب سپهري، اخوان ثالث، مفتون همداني، فرخي يزدي، فريدون مشيري، سلمان هراتي، قيصر امين‌پور و بسياري ديگر كه اگر بخواهيم تك‌تك از آنها نام ببريم تمامي اين مجال را در برمي‌گيرد. روز شعر و ادب فارسي مقارن است با سالروز درگذشت استاد شهريار، شاعري كه نامش با عشق قرين است و طبعي ظريف.

مقام استاد شهريار براي تمامي دوستداران شعر فارسي، مقامي ارزشمند و گرانسنگ است. او غزلسرايي چيره‌دست و شاعري توانمند است و هيچ شكي در ارزش‌هاي بي‌نظير شعر او نيست.

* روز شعر و ادب فارسي به تمام شاعران اين سرزمين تعلق دارد

اما اين تقارن نبايد باعث شود چنين روزي منحصر شود به ياد يك شاعر! اينچنين روزي متعلق است به تمامي بزرگان شعر و ادب فارسي، كساني كه به حق هر يك در عرصه ادبيات سالاري و سروري مي‌كنند و شعر و ادب ما تا هميشه به نام و ياد آنها ماندگار گرديده است. در اين روز بايد از تمامي بزرگان از جمله استاد شهريار ياد كرد و مقام يكان يكان آنها را گرامي داشت.

روز شعر و ادب فارسي يقيناً روز تجلي غزليات خواجه شيراز است آنجا كه مي‌فرمايد:

در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد

عشق پيدا شد و آتش بر همه عالم زد

جلوه‌اي كرد رخت، ديد ملك عشق نداشت

عين آتش شد ازين غيرت و بر آدم زد

حافظ سخني سحرانگيز دارد و كلام شيرينش درس عشق و كرم و نيكويي مي‌دهد. بردباري مي‌آموزد و بي‌ريايي و بي‌غشي. او مقامي بس والا در نزد دوستداران شعر فارسي دارد و خود رسيدن به اين مقام را به بركت قرآن مي‌داند:

صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ

هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم

به جرأت مي‌توان گفت آن مقدار از آيات قرآني كه در كلام وي مندرج است در كمتر ديواني از شعرا مي‌توان يافت همچنان كه مي‌فرمايد:

ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد

لطايف حكما با كتاب قرآني

همچنين در جايي ديگر مي‌گويد: تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسين من است

حافظ شيرين سخن چنان نيك رسم عاشقي مي‌آموزد كه در تمامي جان‌ها اثر مي‌كند: ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است

 چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد

هر آنكسي كه درين حلقه نيست زنده به عشق

برو نمرده به فتوي من نماز كنيد

* امروز روز خواندن بوستان و گلستان است

اين روز، روز خواندن بوستان است و گلستان؛ خردمند مردم هنرپرورند

كه تن‌پروران از هنر لاغرند

سعدي شيرازي چنان اعجازي در شعر و نثرش نهفته است كه پند و نصيحتش بر هر روحي اثر مي‌گذارد و غزل نابش بر هر دلي نقش مي‌بندد. كليات سعدي گنجينه حكمت و راستي است. غزليات بي‌مانند او رسم عشق است آنجا كه مي‌گويد: هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش، ميسرم كه نجوشم

عشق او عشقي عرفاني‌ست و شوري و حالي دارد، غزلش كه دل را مست مي‌كند از مي ناب: تا تو به خاطر مني، كس نگذشت بر دلم

مثل تو كيست در جهان، تا ز تو مهر بگسلم

حاصل عمر صرف شد، در طلب وصال تو

با همه سعي اگر به خود، ره ندهي چه حاصلم؟

او وصال دوست را نهايت كمال مي‌داند آنجا كه مي‌فرمايد: كس نستاندم به هيچ، ار تو براني از درم

مقبل هر دو عالمم، گر تو قبول مي‌كني

و خود را تسليم يار مي‌داند (ياري كه قصه عشق را پاياني نيست): بنده‌ام گر به لطف مي‌خواني

حاكمي گر به قهر مي‌راني

قصه عشق را نهايت نيست

صبر پيدا و درد پنهاني

عشق و شور و مستي در ادبيات ايران سرآمد هر گفتار و كلامي‌ست همان گونه كه ديوان شمس مولانا سرشار از عشق به معبود است:

يار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا / يار تويي، غار تويي، خواجه نگهدار مرا

مولانا شوري عارفانه دارد و كلامش دل‌ها را شيدا مي‌گرداند:

جنون عشق به از صد هزار گردون عقل/ كه عقل دعوي سركرد و عشق بي‌سر و پاست

* شعر مولانا ضرب آهنگي طربناك دارد

شعر مولانا ضرب آهنگي طربناك دارد، كلامش روح و جان را به وجد مي‌آورد: يار شدم يار شدم با غم تو يار شدم / تا كه رسيدم بر تو از همه بيزار شدم/ تا كه بديدم قدحش سرده اوباش منم

تا كه بديدم كلهش بي‌دل و دستار شدم

او از دولت عشق مي‌گويد: مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم/ دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم/ ديده سيرست مرا جان دليرست مرا / زهره شيرست مرا زهره تابنده شدم.

مولانا چنان روح لطيفي دارد كه تمامي عالم نواي عشق است برايش و به رقص مي‌آوردش لحظه به لحظه هستي: باز در اسرار روم جانب آن يار روم/ نعره بلبل شنوم در گل و گلزار روم/ تا كي ازين شرم و حيا شرم بسوزان و بيا/ همره دل گردم خوش جانب دلدار روم / چنگ زن اي زهره من تا كه برين تنتن تن/ گوش برين بانگ نهم ديده به ديدار روم

* رسم شاعري، رسم عاشقي است در ديار ما

گرچه كه رسم عاشقي، رسم شاعريست در ديار ما آنگونه كه عطار نيشابوري مي‌گويد: راه عشق او كه اكسير بلاست / محو در محو و فنا اندر فناست/ فاني مطلق شود از خويشتن/ هر دلي كو طالب اين كيمياست/ در دل عشاق از تعظيم او/ كبريايي خالي از كبر و رياست

او نيز عشق يار را دردي بي‌پايان مي‌داند كه درماني ندارد: درد من از عشق تو درمان نبرد/ زانكه دلم خون شد و فرمان نبرد / دل كه به جان آمده درد توست/ درد بسي برد كه درمان نبرد / جان نبرم از تو من خسته دل/ كانكه به تو داد دل او جان نبرد.

عطار بيش از صد قصيده و نزديك به هزار غزل و قطعه سروده است و نامش همچون بسياري از بزرگان ادب بر اوج قله‌هاي شعر فارسي تا هميشه ماندگار است.

هر گاه نامي از شعر فارسي به ميان آيد، بي‌گمان نام حكيم ابوالقاسم فردوسي در آسمان ادب ايران زمين طنين‌انداز مي‌گردد:

به نام خداوند جان و خرد / كزين برتر انديشه برنگذرد/ خداوند نام و خداوند جاي/ خداوند روزي ده رهنماي

* شاهنامه از برترين آثار ادبي و حماسي جهان

شاهنامه، بي‌شك از برترين آثار ادبي و حماسي جهان به شمار مي‌رود و شايد بتوان گفت شناسنامه‌ايست از هنر ادبي ايران براي تمامي دنيا و به گفته خود فردوسي كاخي بلند است در زبان فارسي كه هرگز دچار آسيب نخواهد شد: پي افگندم از نظم كاخي بلند/ كه از باد و باران نيابد گزند

فردوسي ادبيات فارسي را با شاهنامه خود از زوال و نابودي رهانيد: بسي رنج بردم در اين سال سي/ عجم زنده كردم بدين پارسي

شاهنامه حكايت شر و خير است، حكايت مردانگي‌ها و نامردمي‌هاست، حماسه‌ايست بي‌نظير از سرزميني كهن؛ سرزميني كه مهد شعراست و ادب و بزرگان و اديبان بسياري را در دامان خود پرورانده.

بزرگاني همچون نظامي گنجوي، شاعري كه بر تمام علوم عقلي و نقلي عصر خويش احاطه داشته و در سير و سلوك و عرفان به جايگاهي بس بلند دست يافته است. خمسه برجسته‌ترين اثر حكيم نظامي‌ست كه شامل پنج دفتر مي‌شود و داستان‌هايي به نظم در آن آورده شده است و هر يك را پيامي و پنديست: منه دل بر جهان كين سردناكس/ وفاداري نخواهد كرد باكس/ چه بخشد مرد را اين سفله ايام/ كه يك يك باز نستاند سرانجام

هر يك از كتاب‌ها و ديوان‌هاي شاعران و اديبان اين سرزمين سرشار از نكته‌ها و ظرايف بي‌نظيريست كه ادبيات ما را تبديل به يكي از فاخرترين ادبيات جهان كرده است. گذشته از شعراي قرن‌هاي پيشين ادباي معاصر ما نيز چيزي كم از گذشتگان ندارد.

* شهريار شاعري پرشور و توانا

از شاعران معاصر مي‌توان به استاد شهريار اشاره كرد كه امروز سالروز درگذشت او نيز هست. شاعري پرشور و توانا كه كلامش جذابيت و اعجازي دلنشين دارد.

سيدمحمدحسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار در سال 1285 در تبريز ديده به جهان گشود. وي زندگي پرفراز و نشيبي داشت و قصه عشق او يكي از روايت‌هاي زيباي زندگيش است. كه به قول خودش شوري در شعر او ايجاد كرد.

وي اولين دفتر شعر خود را در سال 1310 با مقدمه ملك‌الشعراي بهار، سعيد نفيسي و پژمان بختياري منتشر كرد. بسياري از اشعار او به فارسي و به زبان تركي آذربايجاني جزو آثار ماندگار اين زبان‌هاست. منظومه "حيدربابا سلام" او كه در سال‌هاي 1329 تا 1330 سروده شده است، از مهمترين آثار ادبي تركي آذربايجاني شناخته مي‌شود و به قولي به 90 درصد از زبان‌هاي جهان ترجمه گشته است. شهريار تخلص خود را تفألي به ديوان حافظ گرفت و شهريار در تلفظ اصلي شهردار و لقب حاكمان بوده است.

عشق شهريار به يك دختر در دوران جواني باعث ترك تحصيل او در رشته پزشكي شده و غم فراق يار او را به بستر بيماري نيز كشاند. پس از اين شهريار به صورت جدي به شعر و شاعري روي آورد: پدرت گوهر خود تا به زر و سيم فروخت / پدر عشق بسوزد كه درآمد پدرم/ عشق و آزادگي و حسن و جواني و هنر/ عجبا هيچ نيرزيد كه بي‌سيم و زرم

اين عشق مجاز در شهريار شوري به پا كرد كه آتشش تمامي اشعار عاشقانه او را سوزناك نمود:

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟/ بي‌وفا حالا كه من افتاده‌ام از پا چرا؟/ نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي/ سنگدل اين زودتر مي‌خواستي حالا چرا؟/ نازنينا ما به ناز تو جواني داده‌ايم / ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟

شهريار كه عشق به اهل بيت(ع) را در جان و دل خود داشت اشعاري بسيار تأثيرگذار در اين عرصه سرود: علي‌اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را / كه به ما سوا فكندي همه سايه هما را/ دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين/ به علي شناختم من به خدا قسم خدا را

* شهريارا تو همان دلبر و دلدار عزيزي

نيما يوشيج براي شهريار سروده: رازي است كه آن نگار مي‌داند چيست/ رنجي است كه روزگار مي‌داند چيست/ آني كه چو غنچه در گلو خونم ازوست/ من دانم و شهريار مي‌داند چيست

مهدي اخوان ثالث نيز در وصف شهريار گفته است:

شهريارا تو همان دلبر و دلدار عزيزي / نازنينا، تو همان پاك‌ترين پرتو جامي/‌اي براي تو بميرم كه تو تب كرده عشقي/‌اي بلاي تو بجانم كه تو جاني و جهاني

نام شهريار در شعر و ادب فارسي هماره جاويد است همانگونه كه خود سرود: نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن/ كه از آب بقا جويند عمر جاوداني را

* شاعران انقلاب وارثاني لايق براي گنجينه ادب فارسي

شعر و ادب فارسي، قله‌ايست بر جهان ادبيات و اين ميراث گرانبها اكنون در دستان ماست. صد شكر كه امروز، ايران اسلامي در عرصه ادبيات از غنايي كم‌نظير برخوردار است و شعرا و ادباي بسياري در دامان انقلاب اسلامي ايران پرورش يافته‌اند و كساني كه بي‌ترديد وارثاني لايقند براي گنجينه ادب فارسي.

شاعراني كه دردشان درد اين مردم است و آرمانشان آرمان اين انقلاب. آنان كه براي دلاورمردي‌هاي رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از دل و جان سرودند و اين انقلاب و اين مردم را با تمام عشق و هنرشان همواره ياري كردند؛ سراپا اگر زرد و پژمرده‌ايم/ ولي دل به پاييز نسپرده‌ايم / چو گلدان خالي لب پنجره/ پر از خاطرات ترك خورده‌ايم/ اگر داغ دل بود ما ديده‌ايم/ اگر خون دل بود ما خورده‌ايم/ اگر دل دليل است آورده‌ايم/ اگر داغ شرط است ما برده‌ايم / دلي سربلند و سري سر به زير/ ازين دست عمري به سر برده‌ايم

* قيصر امين‌پور شاعري درد‌آشنا

قيصر امين‌پور بي‌ترديد يكي از شاعراني است كه با دردهاي اين مردم گريست و با رنج‌هايشان زندگي كرد؛ او كه خود دلي پردرد دارد و سري پرسودا؛ حرف‌ها دارم اما... بزنم يا نزنم؟/ با توام! با تو! خدا را! بزنم يا نزنم؟/ همه حرف دلم با تو همين است كه «دوست...»/ چه كنم حرف دلم را بزنم يا نزنم؟

او روحي شيدا و پرشور دارد و همان عشق شاعرانه آشنا در كلامش موج مي‌زند: مي‌خواهمت چنانكه شب خسته آفتاب را/ مي‌جويمت چنانكه لب تشنه آب را /‌اي خواهشي كه خواستني‌تر ز پاسخي/ با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را؟

صداي رنج و درد انسان و فرياد مظلومان و ستم‌ديدگان در شعر او جلوه‌اي ديگر دارد: دردهاي من جامه نيستند/ تا ز تن درآورم/ چامه و چكامه نيستند / تا به رشته سخن درآورم / نعره نيستند تا ز ناي جان برآورم/ دردهاي من نگفتني‌ست / دردهاي من گرچه مثل دردهاي مردم زمانه نيست/ درد مردم زمانه است...

اما او همچون تمام خوباني كه بودنشان زودتر از تمام بايدها به پايان مي‌رسد، زودتر رفت؛

حرف‌هاي ما هنوز ناتمام... / تا نگاه مي‌كني: / وقت رفتن است/ باز هم همان حكايت هميشگي! پيش از آنكه با خبر شوي/ لحظه عزيمت تو ناگزير مي‌شود/ آي... ناگهان، چقدر زود دير مي‌شود!

* شاعر عاشقانه‌هاي انقلاب

ادبيات انقلاب كم ندارد از اين شاعران و اديبان توانمند كه شعر امروز ما را به نام و كلام خود آراسته‌اند، لحظه لحظه اين انقلاب و روزهاي عاشقي اين مردم را سروده‌اند. بزرگاني همچون سلمان هراتي كه مي‌گويد: پيش از تو آب معني دريا شدن نداشت / شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت / بسيار بود رود در آن برزخ كبود/ اما دريغ زهره دريا شدن نداشت.

در جايي ديگر سلمان هراتي مي‌گويد: ديروز اگر سوخت ‌اي دوست غم برگ و بار من و تو/ امروز مي‌آيد از باغ بوي بهار من و تو/ ديروز در غربت باغ من بودم و يك چمن داغ/ امروز خورشيد در دشت آيينه‌دار من و تو

* حكايت شعر فارسي، حكايت عشق و دلدادگي

حكايت شعر و ادب فارسي، حكايت عشق است و دلدادگي و اين قصه تا ابد در شعر اين سرزمين باقي‌ست. در چنين روزي به حق مي‌توان گفت كه ايران اسلامي، اكنون يكي از پرچم‌داران ادبيات جهان است و فضايي پرشور و نشاط بر عرصه شعر و ادبش حاكم گرديده و اين شور و نشاط تا حد بسياري مديون راهنمايي‌ها و حضور پربركت رهبر معظم انقلاب است كه خود نقطه پرگارند در اين عرصه.

حضرت آيت‌ا... خامنه‌اي در خصوص شعر و ادب فارسي مي‌فرمايند: «شكي نيست كه شعر يك ثروت ملي‌ست. اگر كسي در اين ترديد بكند در يكي از بديهي‌ترين مسائل ترديد كرده، شعر يك ثروت براي هر كشور است؛ يك ثروت بزرگ و پرثمريست. اولاً بايد اين ثروت را ايجاد كرد، ثانياً بايد اين را روز به روز افزايش داد كه دچار خسران و كم آمدن و كاهش نشود، ثالثاً از آن بايد براي نيازهاي كشور استفاده بهتر و برتر كرد. نمي‌توانم ادعا كنم و بگويم كه عامل رشد و گسترش دامنه شعر در كشور ما -كه اين گسترش امروز نسبت به گذشته بسيار آشكار و بين است- دقيقاً چه هست. شكي نيست كه يكي از مهمترين عواملش، باز بودن فضاي جولان در عرصه‌هاي مختلف فكري و علمي و ذهني است كه اين هديه انقلاب است به ما، بلاشك.»

رهبر معظم انقلاب همچنين مي‌فرمايند: «شاعر زمان ما با اين ويژگي‌هايي كه اين زمان دارد، احتياج دارد به معرفت ديني عميق... شما اگر بخواهيد به لوازم اسوه بودن و الگو بودن عمل كنيد، بايستي معرفت ديني و معرفت اسلامي خودتان را عمق ببخشيد؛ و اين در گذشته شعر ما وجود داشته. شما نگاه كنيد، شاعران برجسته ما اغلب -حالا نمي‌گويم همه- اينجورند، از فردوسي بگيريد تا مولوي و سعدي و حافظ و جامي، فردوسي، حكيم ابوالقاسم فردوسي است. به يك آدم داستانسرا، اگر صرفاً داستانسرا و حماسه‌سرا باشد، حكيم نمي‌گويند. اين حكيم را هم ما نگفته‌ايم؛ صاحبان فكر و انديشه در طول زمان او را حكيم ناميدند. شاهنامه فردوسي پر از حكمت است. او انساني بوده برخوردار از معارف ناب ديني. همه آنها حكيم بودند؛ سر تا پاي دوانينشان پر از حكمت است.»

توجه و اهميتي كه رهبر فرزانه انقلاب به عرصه شعر و ادب دارند نشانگر مقام والاي شعر فارسي‌ست. روز شعر و ادب فارسي روزي است كه بايد اين ارزش‌هاي بي‌بديل را در تمام اذهان و انديشه‌ها طنين‌انداز كند و جهاني را به تماشاي جلوه‌هاي بي‌نظير آن بنشاند. اين روز بر تمام فعالان عرصه شعر و ادب مبارك باد.

یادداشت از اعظم مهري

دیدگاه شما