وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : دوشنبه 9 تير 1393 ساعت 23:26   |   کد مطلب: 8025
 آخرین باری که همسایه ها را برای سحر بیدار کرد بر روی ویلچر بود
روزهای مجروحیت شهید علی اصغر مصادف با روزهای ماه مبارک رمضان بود و او سحرها با ویلچر بیرون می رفت و همسایه ها را برای سحر بیدار می کرد.

به گزارش نافع به نقل از رودآور، زمانی که از یک خانواده همزمان ۶ رزمنده برای دفاع از سرزمینشان رفته باشند صبر خانواده را چگونه می توان معنا کرد؟!به بهانه ماه مبارک به سراغ شهیدان علی اصغر و رحمان بیات و سه جانباز رفتیم.

پدر و مادر شهیدان علی اصغر و رحمان بیات و سه جانباز از خدا محوری، ولایتمداری، مردم داری و صداقت فرزندان خود سخن ها گفتند.

DCF compatable JPEG Imgحاج رضا بیات پدر شهیدان علی اصغر و رحمان که خود نیز رزمنده دفاع مقدس بوده است می گوید: در طول جنگ ۶ نفر از خانواده ما در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشتند، من و پسرانم؛ حمید، حسن، اکبر، علی اصغر، حسین و رحمان.

با وجود آنکه چشماهایش هم از دفاع مقدس حرف می زد افزود : پسر بزرگم حمید جانباز ۷۰ درصد ، حسن جانباز ۱۵ درصد  و حسین جانباز ۵۰ درصد و شیمیایی است.

و حال حاج رضا می خواهد از پسر چهارم خانواده شهید علی اصغر حرف بزند و با نگاهی به عکس شهید می گوید: علی اصغرم از رزمندگان اطلاعات و عملیات بود که بارها مجروح شد و گاهی ما را مطلع نمی کردند یک بار در عملیاتی که برای شناسایی رفته بود مجروح می شود و ما تا روزها خبر نداشتیم تا اینکه پس چند هفته به ما گفتند بیمارستان تهران است.

آخرین باری که همسایه ها را برای سحر بیدار کرد بر روی ویلچر بود

علی-اصغر-بیات-300x236او ادامه داد: شهید علی اصغر پس مدتی نمی توانست راه برود و بر روی ویلچر بود و ما او را به خانه آوردیم.

آن روزها مصادف با روزهای ماه مبارک رمضان بود و شهید علی اصغر سحرها با ویلچر بیرون می رفت و همسایه ها را بیدار می کرد، رفته رفته که حالش روبه بهبودی رفت تماس گرفتند و برای عملیاتی مهم او را اعزام کردند و این آخرین رمضابین بود که با بودیم و این آخرین باری که او را می دیدیم.

خانم بیات مادر شهید رو به من کرد و ابراز کرد: در حدود ده روز قبل از این تماس که حاج رضا گفت، پسرم تازه عقد کرده بود و تازه داماد بود.

چند روز پس از رفتن علی اصغر، به خوابم آمد و سه مرتبه به من گفت: والعصر را بخوان مادر! اشک در چشمانش حلقه بست و برای من والعصر را خواند و با خواندن آن، آرامشی در چهره اش پدیدار شد.

خانم بیات افزود: ناگهان از خواب بیدار شدم.خواب عجیبی بود، ناخودآگاه متوجه شدم که باید اتفاقی افتاده باشد.

حاج رضا گفت: چند روز بعد از این خواب با ما تماس گرفتند، گرچه گفتند علی اصغرم تنها مجروح شده است اما به نظر می رسید تا کاهش بی تابی بما این گونه صحبت کردند، اما چی می شود کرد با دل پدر و مادر، شاید آن خواب مادگی شنیدن هر گونه اتفاقی را برای ما مهیا کرده بود.

او افزود: شهید علی اصغر در پنج مرداد ماه سال ۶۶ در بوالفتح عراق در ۲۲ سالگی در یک عملیات شناسایی به شهادت می رسد و دلسوزی، مردم داری، به فکر فقرا بودن، محبت فراوان به پدر ومادر و وفاداری او به ولایت از ویژگی های فرزندمان بود.

شهید رحمان می دانست به دست منافیقن به شهادت می رسد

enk8zihgدر این بین خانم بیات که حال چشم از عکس شهید رحمان بر نمی دارد می گوید: رحمان هنوز ۱۷ سالش تمام نشده بود و سختی ها را تحمل می کرد و همیشه می گفت مادر می خواهم سختی ها را تحمل کنم چون خوب می دانم به دست منافقین به شهادت می رسم.

حاج رضا نیز با بیان اینکه پسرم رحمان در اسلام آباد و عملیات مرصاد به شهادت رسید، افزود: از همرزمان رحمان می گفتند رحمان و عده ای دیگر که از بیشتر رزمندگان همدان و تویسرکان بودند در چارزبر جلوی منافقین را می گیرند، رحمان دلاورانه بسیاری از آنان را به هلاکت می رساند و پس از مقاومت بسیار با اصابت گلوله ای به شهادت می رسد.

مادر شهید رحمان ابراز کرد: رحمان پسری بسیار مهربان بود و در درس هایش موفق، آن روزها زمان جنگ را می گویم می گفت چگونه می توانم آرام بگیرم در حالی که کشور و ناموس مان در خطر است و بالاخره در ششم مرداد سال ۶۷ به شهادت رسید یعنی تقریبا همزمان با سالگرد شهادت علی اصغر برادر بزرگترش.

مادر شهیدان علی اصغر و رحمان بیات در بین صحبت هایشجندین مرتبه گفتند: علی اصغر فدای قرآن شد و رحمان فدای اسلام.

حاج رضا رحمان را فرزند زرنگ، با ایمان و عاشق شهادت معرفی می کند و می گوید آنان رفتند برای اسلام، قرآن و انقلاب و الان که که در تحریم به سر می بریم باید بدانیم خاک ایرانمان گنج است و ما هنوز پیرو ولایتیم.

وی افزود: آن زمان در اوایل انقلاب که جنگ را بر ما تحمیل کردند ما از لحاظ نظامی در مضیقه بودیم، دشمن نتوانست وجبی از خاکمان را بگیرد و اکنون که به خاطر خون شهدا پیشرفت های بسیاری صورت گرفته و اکنون ابه خاطر آن ایثارگری ها در آرامش و امنیت هستیم، هرگز آمریکا و اسراییل نمی توانند کاری از پیش ببرد آن هم با این همه جوانان ولایی چراکه ما اکنون ما در قله ایم و و بالاتر از آمریکا.

به گزارش رودآور، حاج رضا از دیدار خود با رهبر انقلاب نیز سخن گفت: زمانی که برای دیدار مقام معظم رهبری رفتیم هنگام خداحافظی حضرت آقا را صدا زدم و ایشان که صدای من را شنید بازگشتند و گفتند: چیزی می خواهید و من گفتم چیزی نه!! فقط سلامتی شما را می خواهم  و مادر شهید گفت: من نیز در در آن روز به رهبرم گفتم جان ما فدای اسلام و ولایت باشد.

در سال ۸۶ این پدر و مادر شهید از دستان دکتر احمدی نژاد نشان ملی ایثار دریافت کردند.

به پاس ایثارگری ها و فداکاری های حاج رضا بیات به عنوان رزمنده و شهیدان علی اصغر و رحمان بیات تمبر یادبودشان به این خانواده ایثار گر اعطا شده است.

DCF compatable JPEG Img

lk-001643???? ????? ????

دیدگاه شما

آخرین عناوین سایت