وقتی که حضرت آقا به همدان تشریف آوردند؛ قرار بود در مهمانسرای استانداری نماز جماعت بخوانند در این نماز جماعت نیروهای مسلح و برخی از مسئولان شهر نیز حضور داشتند. ما هم در آنجا منتظر بودیم وقتی ایشان تشریف آوردند من با ایشان فقط دو نفر فاصله داشتم و آخر نماز به دنبال این بودم که دست ایشان را ببوسم، اما محافظان پس از نماز آقایان را بلند کردند. من به سرعت به سجده رفتم تا به محض اینکه ایشان بلند شدند؛ بروم و دست ایشان را ببوسم.
زمانی که آقا ایستادند؛ سر از سجده برداشتم که با این کار من، محافظان خنده معناداری کردند. سپس جلو رفته و دست آقا را بوسیدم موقع ناهار شد و حضرت آقا به همه نگاه میکردند و یکباره به سرلشگر فیروزآبادی گفتند:" امیر محمدی کو"؟ یعنی آقا به همه توجه داشتند. بعد از ناهار خیلی دوست داشتم سرلشگر فیروزآبادی بگویند که بیایید دست آقا را ببوسید که اتفاقا ایشان گفتند:"فرماندهان بایستند با آقا دیدهبوسی کنند" و من باز در این مراسم، دست آقا را بوسیدم و این توفیقی بزرگی برای من بود.
دیدگاه شما