به گزارش نافع، حاج محمد بختیاری پدر این شهید بزرگوار در طول زندگی پر فراز و نشیب خود با سختی ها و مشکلات فراوان روبرو بوده و از طرفی با تلاش و کوشش یک زندگی شرافتمندانه و اسلامی و دینی برای خود تهیه نموده و اهل تقوا و تعهد به ارزشهای والای اسلامی و قرآنی بود و چه خوب مرز حرام و حلال خدا را می شناخت. به نماز و اعتقادات مذهبی پایبند بود و تا زمانی که از سلامتی برخوردار بود اهل نماز جمعه و جماعت بود، هرگز تظاهر و ریا در کارش نبود و غیبت برادر مومن خود را نمی کرد یا از دیگران به بدگویی یاد نمی کرد و با زبانش اسباب آزار دیگران را فراهم نمی نمود و هرگز در جایی و مکانی که صحبتی به میان می آمد نمی گفت ما هم شهیدی برای حفظ انقلاب و اسلام در جنگ تحمیلی تقدیم کرده ایم. امید است رفتار و کردار این خانواده های معظم و بزرگوار شهدا الگوی همه ما باشد.
شهید قاسم بختیاریشهید قاسم بختیاری
حاج محمد بختیاری
حاج محمد بختیاری پدر شهید قاسم بختیاری
دلم نیامد خاطره ای که از شهید بزرگوار قاسم بختیاری دارم برای هموطنان عزیز بازگو نکنم، قطعاً مردم شهید پرور و شهید داده کشورمان خیلی علاقه مندند که از شهدا و زندگی شخصی آنان بدانند.
شهید قاسم بختیاری یک روز قبل از خدمت لباس سربازی خود را تهیه کرده بود و برده بود خیاطی آنها را اندازه تنش دوخته بود و پوتینی که برای خود تهیه کرده بود بند آن را تنظیم میکرد و چندین بار لباس را پوشید و جلوی آینه به قد و بالای خود می نگریست و شب اعزام حال و هوای عجیبی داشت و اگر بگویم تا صبح نخوابید اقراق نکردم. در خرداد ماه سال ۶۱ شهید قاسم بختیاری را در شهر اهواز در حینی که با یک دستگاه کامیون پر از مهمات کاتیوشا رانندگی می کرد دیدم که چفیه بر گردن و به علت گرمای شدید عرق از پیشانیش سرازیر بود، از این برادر بزرگوار سوال کردم عازم کجا هستید، اظهار داشت عازم خط مقدم خرمشر، دارم برای یگان کاتیوشا مهمات می برم، از ایشان خواستم به یگان ما بیایند و با مادرش تلفنی تماس بگیرند و سلامتی اش را به مادرش اعلام نمایند اما با احساس مسئولیتی که در وجود این شهید لبریز بود اعلام داشت بنده به هیچ وجه نمی توانم این کامیون پر از مهمات را در اهواز نگه دارم چون اگر کبریت در داخل این کامیون پر از مهمات بیافتد بخشی از اهواز روی هوا میرود و تخریب می شود و از طرفی نیروهای رزمنده خط مقدم شدیداً به این مهمات نیاز دارند، که وقتی بار مهمات در خطوط جبهه تلخیه می شود رزمنده های محور خرمشهر تشنه بودند و نیاز به آب داشتند. این شهید هم بلافاصله سوار بر تانکر آب می شود و به سمت منطقه ای که تانکرها آبگیری میشد حرکت می کند که پس از آبگیری مجدداً تانکر پراز آب را به خط مقدم انتقال می دهد، که در این حین خودروی ایشان توسط دشمن گلوله باران میشود که منجر به جراحت وی میگردد که پس از ۱۶ سال درد و رنج جانبازی و قطع نخاعی در سال ۷۸ به فیض عزمای شهادت نائل میگردد و طی این ۱۶ سال پدرش مرحوم حاج محمد بختیاری و مادرش سنگ صبور او بودند و به پرستاری شبانه روزی از او می پرداختند.
یادشان گرامی و خاطراتشان جاوید و زنده باد.
دیدگاه شما