از همان ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی در همین روزنامه مقالات زیادی منتشر و این درخواست از آقای روحانی مطرح شد که هرچه سریعتر نسبت به تعریف «اعتدال» اهتمام کنند. آنچه طرح این موضوع را ضروری میکرد؛ خطری بود که خلأ گفتمانی دولت مستقر ایجاد میکرد. خلأ گفتمانی دولت یازدهم واقعیتی است که حامیان و منتقدان این دولت بر آن اتفاق نظر دارند. اعتدال بسیار نحیفتر از آن است که بتواند همه نرمافزار نهاد تنومند دولت را پوشش دهد. شاید بزرگترین دغدغه شخص رئیسجمهور هم چگونگی پر کردن این خلأ بوده باشد. با این حال آنچه در عمل مشاهده شد این بود که تعریف اعتدال به روزمرگی افتاد! اعتدال به محملی برای پوشش «نیازهای» دولت تبدیل و رفتارهای متناقض در دولت آغاز شد. این البته یکی از آسیبهای نبود پشتوانه گفتمانی در دولت بوده و هست. در کنار عدم انسجام و لینک نشدن جهتگیریهای مختلف دولت، «آدرسهای اشتباه» نیز از تبعات نبود گفتمان و عدم شفافسازی اعتدال است. این دومی، شاید این روزها برای آقای رئیسجمهور ملموستر باشد. هزینههایی که تابلوهای اشتباه در کنار دولت ایجاد میکند شاید همتراز تبعات نبود انسجام رفتاری دولت در وجوه مختلف مدیریتی باشد.
شاید یکی از موانعی که مانع تفسیر، تعریف و شفافسازی اعتدال شد؛ تعارف رئیسجمهور با یکی از جریانهای سیاسی بود. برخی دولت یازدهم را یک دولت ائتلافی میدانند. اگرچه شاید سهم آنان تنها یک وزارتخانه باشد اما به هر حال آنان مطالباتی از رئیسجمهور دارند. همین موضوع شاید ایجاد و بروز یک گفتمان مشترک و فراگیر میان ائتلافکنندگان را به سختی کشانده باشد. واقعیت هرچه باشد اما مانع از بروز آسیبها و هزینههای این شرایط برای دولت نمیشود. هفته گذشته روزنامهای بر روی کیوسک روزنامه فروشیها آمد که به اذعان همگان، آمده بود تا به عنوان ارگان غیررسمی، امور رسانهای دولت را رفع و رجوع کند. روزنامهای که قرار بود اعتدال را تئوریزه و خلأ گفتمانی دولت را هرطور شده و با هر ملاتی که شده پر کند. در سرمقاله این روزنامه رسما اعلام شد که آنان وظیفه نظریهپردازی برای دولت آقای روحانی دارند. در همین راستا خط بازرگانیزه کردن آقای روحانی در دستور کار این روزنامه قرار گرفته بود. تعریف اعتدال ذیل بازرگان و بازتعریف آن برای روحانی از آن قبیل کارها است که اگرچه ظاهرش عجیب و مضحک بنماید اما در واقع این خط دنبال شد. عوامل روزنامه اعتدال (آسمان) البته سنخیتی با برخی مواضع صریح رئیسجمهور نداشتند. به عنوان نمونه روحانی «لشکرکشی خیابانی» در فتنه 88 را نماد «تندروی» دانسته بود با این حال مدیران اصلی روزنامه اعتدال خود از عوامل «خیابانی کردن» فتنه 88 بودند. رئیسجمهور در حالی خیابانی کردن فتنه 88 را تقبیح کرده که عوامل رسانهای نظریهپردازی دولتش، سال 88 در خیابان کریمخان تهران «حماسه خس و خاشاک» تدارک میدیدند! و از اصلیترین رسانههایی بودند که انگاره تقلب را ساختند و پرداختند! آیا چنین افرادی شایسته برداشتن تابلوی اعتدال هستند و باید نماد اعتدال شوند؟! آیا چنین افرادی که نقش اساسی در فتنه 88 داشتند میتوانند داعیهدار دلسوزی برای نظام باشند؟ اتفاقا یکی از دلایل بسیار مهمی که بخش وسیعی از جامعه را نسبت به توافق ژنو بدبین کرده است؛ حمایت همین افراد از مذاکرات است. آقای روحانی آیا برای این موضوع تدبیری اندیشیدهاند؟موضوع اما به همین جا ختم نشد و اتفاقی درسآموز افتاد! این روزنامه که وظیفه تئوریزه کردن اعتدال را برعهده داشت، ذیل بازرگانیزه کردن آقای روحانی، اهانت جبهه ملی (دوستان مرحوم بازرگان) به نص صریح قرآن یعنی حکم قصاص را عینا مرتکب شد! آن هم از زبان هرمیداس باوند، سخنگوی جبهه ملی! به عبارتی روزنامهای که قرار بود صدای اعتدال و سخنگوی غیررسمی دولت باشد، تریبون جبهه ملی شد. همان جبههای که امامخمینی(ره) آن را به دلیل همین اهانت به حکم قصاص، «مرتد» اعلام کرد. روزنامه آسمان به همان دلیلی توقیف شد که جبهه ملی مرتد شد! این خط امام(ره) است. امتداد گفتمانی خط امامی که جبهه ملی را مرتد اعلام کرد؛ روزنامه آسمان را به دلیل تکرار همان اهانت توقیف میکند! و متاسفانه ترکش این اقدام نیز شاید به سمت دولت برود.
توهین به مقدسات در روزنامهای که قرار بود صدای اعتدال باشد و وظیفه نظریهپردازی برای دولت داشت؛ هزینه هنگفتی را متوجه دولت میکند، هزینهای که ناشی از همان تعارفات و عدم شفافسازیها درباره رفتار و گفتمان سیاسی مورد اعتقاد دولت و رئیس دولت است.
آقای روحانی دوران اصلاحات را خوب به یاد دارد و میداند چه جریانی و چگونه تصویری غیردینی از دولت خاتمی به افکارعمومی ارائه کرد! با استناد به آن جمله معروف خاتمی، صدای دشمن از کدام تریبونهای اصلاحات به گوش میرسید؟!
رئیسجمهوری که انتخاب خود را نشانه اعتماد مردم به روحانیت میداند؛ نباید در اطراف خود کسانی را داشته باشد که در تقید به اسلام و آموزههای دینی شل بزنند! متاسفانه اکنون شاهد آن هستیم که در تعریف اعتدال، به نص صریح قرآن توهین میشود! خط توهین به مقدسات البته طی چند ماه اخیر نمود یافته است. از روزنامه بهار و اهانت آن به
امیرالمومنین علی(ع) و توهین زشت نشریه چشمانداز ایران(نزدیک به نهضت آزادی) به حضرت زهرا(س) گرفته تا توهین مستقیم به احکام قرآنی، مسائلی نیستند که بتوان به سادگی و با خوشبینی از کنار آن گذشت. این اهانتها یک بار دیگر خاطرات تلخ دوره اصلاحات و رویه توهین به مقدسات را در اذهان مردم تداعی میکند!
آقای رئیسجمهور باید برای چنین آسیبهایی تدبیر کند. چراکه بدون تردید این قبیل اقدامات اعتماد نهادهای دینی و تودههای گسترده متدین جامعه به دولت را مخدوش میکند و از اعتبار دولت میکاهد.
***
توقیف حقیقتا به مزاج اهالی قلم و روزنامه سازگار نیست. اهالی رسانه از توقیف یک رسانه دیگر خشنود نیستند اما قاعدتا غیرت دینی که ارجح بر همه امورات است نمیتواند توهین به مقدسات را تحمل کند. با این حال دوستانی که نسبت به توقیف این روزنامه منتقدند لطفا تکلیف خود را با این 2 موضوع مشخص کنند:
1- این توهین دقیقا همان توهینی بود که جبهه ملی مرتکب شد. امام (ره) این جبهه را مرتد اعلام کرد و آینده سیاسی آن را به محاق برد. همانگونه که پیشتر گفته شد این «خط امام (ره)» است. شما با «خط امام (ره)» مخالفید؟
2- کسانی که تا دیروز به خاطر مسائل سیاسی مانند «هولوکاست هستهای» خواستار توقیف روزنامهها بودند و یک جریان وسیع را برای توقیف «وطن امروز» راه انداختند؛ اکنون در مقابل این توهین آشکار به احکام الهی و نصوص قرآنی چه موضعی دارند؟
دیدگاه شما