دو امپراطوری بزرگ و به اصطلاح متمدن آن روزگار سالیان درازی بود که درگیر جنگ با یکدیگر و حتی نزاع های درونی بر سر پادشاهی بودند. احوال اهالی شبه جزیره عربستان از این دو امپراطوری نیز فجیع تر و اسفبار تر بود. و خدای متعال رسول خود را در بین این بیچاره ترین مردم (عرب های جاهلی) فرستاد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز آنان را چنان سریع زیرورو کرد که گویا کوزه گری، گِلی را شکل می دهد نه اینکه مردمانی با عاداتی حیرت انگیز تغییر فرهنگ می دهند.(1)
انحطاط دو امپراطوری
در احوال دو دولت ایران و روم بسیار گفته شده است و البته در بین انبوه مدح ها و ستایش ها، اشاره به ضعف ها و کاستی های این دو قدرتِ آن روز جهان اندک است. اما هیچ یک از تاریخنگاران نتوانسته است به جنگ های طولانی ایران و روم با سایر همسایگان شان و یا با یکدیگر اشاره نکند؛ بلکه بسیاری به تفصیل وقایع آنها را شرح داده اند.(2)
ویل دورانت در کتاب خود در توصیف انحطاط امپراطوری ایران جمله ای قابل تامل دارد:
«شاهنشاهان کار جنگ را کنار گذاشته، در شهوات غوطه ور شده بودند و ملت به سراشیب فساد و بیعلاقگی به کشور افتاده بود. انقراض شاهنشاهی پارس در واقع نمونه ای بود که بعدها سقوط امپراطوری روم مطابق آن صورت گرفت. در هر دو مورد انحطاط و تدنّیِ [پَستی] ملت با قساوت شاهنشاهان و امپراطوران و غفلت ایشان از احوال مردم توأم بود».(3)
همو در جایی دیگر در علت سقوط روم چنین می نویسد:
«یک تمدن بزرگ تا از درون منهدم نشده باشد از بیرون مغلوب نمی شود. علل اصلی انحطاط امپراطوری روم در وجود مردم آن، در اخلاقیاتشان، در مبارزه طبقاتی، ... در مالیات گزاف و نرمشناپذیر و در جنگهای توانفرسایش بود».(4)
مراجعه ای کوتاه به صفحات 53 و 54 کتاب «رویدادنگاری تاریخ جهان»، نمایی کلی از اوضاع جنگ های جهان در عصر ظهور اسلام را، نشان می دهد. یک مورد از این جنگ ها سلسله جنگ های 25 ساله بین روم و ایران است که از سال 603 میلادی(5) شروع می شود.(6)
جنگ های طولانی به بهانه های واهی، جایگاه بسیار نامناسب زن در بین اهل جاهلیت، وضع تغذیه رقت بار و فقدان ابتدایی ترین مسکن ها و لباس ها، همه نشانگر سطح فوق العاده پایین عرب های عصر بعثت بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پیمان الهی خویش با خداوند متعال پذیرفته بود تا در میان چنین مردم مبعوث شود. بار سنگین مبازره با جهالت ها را با برادر، همسر، دختر و فرزندان خود تقسیم کند و همگی در چنین محیط سخت و تاریکی مشغول به مبارزه شوند
کالین مک ایودی در این کتاب بعد از طرح احتمال حمله رسول خدا صلی الله علیه وآله به روم در صورت ادامه حیات ایشان، چنین می نویسد:
«این امپراطوری های کهن شاید هماوردان پر زوری برای نیروی تازه و نسبتا ناآزموده ای مانند اسلام پنداشته می شدند؛ ولی هر دو خسته از جنگ دراز مدتی بودند که در آن یکدیگر را بارها بر زمین کوفته بودند. مهمتر اینکه آسانیِ دست به دست شدن ایالات در میان دو امپراطوری در خلال جنگ، نشان می داد که رعایاشان پایبندی چندانی به هیچ یک از دو امپراطوری ندارند و به راستی چنین بود».(7)
جزیرهای پر از ردّپای شیطان
با وجود تمام این عقب افتادگی ها در حیطه انسانیت، اوضاع هر دو کشور از لحاظ ظاهری (به اصطلاح مدنیت) و همچنین تدین به بقایای برجای مانده ادیان الهی(8) در مقایسه با اهالی جزیرة العرب اوضاع مناسبی بود.
اوضاع جزیرة العرب در زمان بعثت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله واقعا تاریک بود. جهالت ساکنان این جزیره خشک، به قدری است که گاه باورش برای انسان دشوار می شود. امیر مۆمنان علی علیه السلام آنگاه که اشاره ای به اوضاع اهالی عربستان در عصر بعثت دارد آنان را چنین توصیف می فرماید:
مبعث
«خداوند متعال محمد را مبعوث کرد در حالی که شما -ای عرب ها- بدترین دین [آداب و رسوم زندگی] را داشتید و در بدترین خانه ها زندگی می کردید».(9)
برخی از عرب ها بت هایی از خرما درست کرده بوده، مدتی طولانی آن را عبادت می کردند. اما در سالی که مبتلا به خشکسالی شدند خدای خود را خوردند!(10) عرب ها انواع مارها را کباب کرده می خوردند. حتی کَنِه ها را کوبیده، با خون خمیر کرده و به عنوان غذا استفاده می کردند!!(11)
اوضاع سخت طبیعی، زندگی قبیلگی و دوری از ادیان الهی یا حتی وجدان هایی اندک بیدار، باعث شده بود یکی از راه های معمول امرار معاش در بین قبایل عرب غارت یکدیگر باشد. علامه سید جعفر مرتضی می گوید:
«دزدی، غارت و تعصب قبیلگی از مشخصات انسان عربی بود تا جایی که اگر یک قبیله، کسی از دشمانان را نمییافت که مورد حمله قرار دهد، به دوستان خود و حتی به فرزندان عموی خود حمله می کرد!»(12)
«این امپراطوری های کهن شاید هماوردان پر زوری برای نیروی تازه و نسبتا ناآزموده ای مانند اسلام پنداشته می شدند؛ ولی هر دو خسته از جنگ دراز مدتی بودند که در آن یکدیگر را بارها بر زمین کوفته بودند. مهمتر اینکه آسانیِ دست به دست شدن ایالات در میان دو امپراطوری در خلال جنگ، نشان می داد که رعایاشان پایبندی چندانی به هیچ یک از دو امپراطوری ندارند و به راستی چنین بود
هرچند ماجرای زنده به گور کردن دختران توسط عرب های جاهلی مشهور است و حتی چندین آیه قرآن آنان را بر این کار سرزنش کرده، اما پسران نیز از کشته شدن توسط پدران خود چندان در امان نبوده اند. در کتاب وزین «الصحیح من سیرة النبی الاعظم» آمده است:
«مغیرة بن شعبة به یزدگرد گفت: "آن احوال پریشانی که از اوضاع خودتان برایم گفتی از احوال ما بدتر نبود، گرسنگی ما اصلا به گرسنگی شبیه نبود، بلکه ما سوسکِ سرگین خور و انواع مارها را می خوردیم و اینها را غذا می پنداشتیم! سطح زمین خانه ما بود [خانه ای نداشتیم اشاره به فقدان ابتدایی ترین معماری ها]. نمی پوشیدیم مگر آنچه از پشم شتران و گوسفندان بافته بودیم. دین ما این بود که همدیگر را بکشیم و بر ناموس یکدیگر تجاوز کنیم. هر عربی دختر خود را دفن می کرد در حالی که او زنده بود، زیرا دوست نمی داشت دخترش از غذای او بخورد!!!"»(13)
مبارزهای در امتداد مزرهای جاهلیت
جنگ های طولانی به بهانه های واهی، جایگاه بسیار نامناسب زن در بین اهل جاهلیت، وضع تغذیه رقت بار و فقدان ابتدایی ترین مسکن ها و لباس ها، همه نشانگر سطح فوق العاده پایین عرب های عصر بعثت بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پیمان الهی خویش با خداوند متعال پذیرفته بود تا در میان چنین مردم مبعوث شود. بار سنگین مبازره با جهالت ها را با برادر، همسر، دختر و فرزندان خود تقسیم کند و همگی در چنین محیط سخت و تاریکی مشغول به مبارزه شوند. مبازره ای که محدود به شبه جزیره نشد. آن جناب به خسرو ایران و قیصر روم نامه نگاشت تا آنها را نیز از جهالت رهایی بخشد.(14) با تصور اندکی از این احوال بهتر می توان یکی دیگر از علت های این فرمایش حضرت را فهمید که: «هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد».(15)
پی نوشت:
1) توجه به دو نکته مهم است: اولا دشوارترین و زمانبرترین تغییرات در انسان (چه در مقیاس فرد و چه در مقیاس جامعه) تغییر آداب و رسوم یا در نگاهی وسیعتر تغییر فرهنگ است. نکته دوم اینکه دوران حاکمیت اسلام ناب تنها 27 سال بود. که 3 سال آن مخفیانه و 10 سالش زیر شکنجه و اختناق مشرکان مکه قرار داشت. 10 سال مدینه نیز همراه با چندین جنگ بزرگ و طولانی بود. دوران حکومت امام علی علیه السلام نیز که کمتر از 5 سال بود بعد از دوران 25 ساله انحرافات شدید بوده، همگی به جنگ با منحرفان سپری شد. طبیعتا اینها فرصت تربیت و تمدن سازی را از حاکم جامعه می گیرد. اضافه کنید به این دو عامل، انحراف شدید حاکمیت پس از رحلت رسول گرامی اسلام را. با در نظر گرفتن این شرایط تحولی که در بین عربهای شبه جزیره به وجود آمد، خود معجزه ای بزرگ برای اثبات حقانیت اسلام و عظمت رسول اعظم –که درود فراوان خداوند بر او باد- است.
2) به عنوان مثال ر.ک: انحطاط و سقوط امپراطوری روم (ادوارد گیبون، ترجمه فرنگیش شادمان)، تاریخ تمدن (ویل دورانت، ترجمه گروه مترجمان،جلدهای یک و دو)، رویدادنگاری تاریخ جهان، (کالین مک ایودی، ترجمه حسن افشار).
3) همان، ص 441.
4) همان، ج3، ص 776.
5) تاریخ بعثت رسول گرامی اسلام حدود سال 610 میلادی است.
6) رویدادنگاری تاریخ جهان، ( کالین مک ایودی، ترجمه حسن افشار)، صص 53 و54.
7) همان، ص 56.
8) هر چند این ادیان تحریف شده بودند، با این حال وجودشان از نبودشان بهتر بود. یکی از عوامل مهم تفاوت احوال ایرانیان و رومیان با عرب ها، همین ادیان باقی مانده است. همانطور که یهودیانی که به عربستان و اطراف مدینه کوچ کرده بودند سطح سواد و فرهنگ بسیار بالایی نسبت به عربهای بومی داشتند و این ناشی از تعالیم دین یهود بود.
9) نهج البلاغة، خطبه 26.
10) بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج 2، ص157.
11) همان، ص161.
12) الصحیح من سیرة النبی الأعظم(ط-قدیم)، ج2، صص 17و18.
13) همان، ص21.
14) برای اطلاع از نامه های حضرت به کسری و قیصر و امرای آنها ر.ک: مكاتیب الرسول صلى الله علیه و آله و سلم(آیت الله علی احمدی میانجی)، ج2، ص 315 تا 507.
15) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص 247.
انتهای پیام/ح
دیدگاه شما