به گزارش نافع، بعد از ظهر سوار تاکسی شدیم. بین راه راننده که میدانست حاجآقا نماینده مجلس است، سر صحبت را باز کرد و گفت «توی اتحادیه تاکسیرانی یه مشکلی دارم که نمیدونم به کی باید بگم.» بعد مشکلش را بازگو کرد. حاجآقا گفت «سربرگ مجلس همراهم نیست، آدرس خونه رو بده، فردا میام همونجا نامهات رو مینویسم.» فردای آن روز زنگ خانهاش را زد. از بالا نگاه کرد دید حاجآقا دم در ایستاده! تعجب کرد. با عجله آمد پایین. هرچه اصرار کرد که حاجآقا برود تو، قبول نکرد. دم در نامهاش را نوشت و رفت. حجت الاسلام سيد علي اكبر ابوترابي
پایان پیام/ح
دیدگاه شما