وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : سه شنبه 23 مهر 1398 ساعت 07:46   |   کد مطلب: 10164
تلنگر نافع در روز جهانی نابینایان؛
عصای سفید، ردی از کوچه های بن بست و بی انتها نمی خواهد
عصای سفید، ردی از کوچه های بن بست و بی انتها نمی خواهد
رنج‌هاي او تنها نديدن رنگ‌ها و انسان‌ها نيست، دردهاي او تنها گم كردن كوچه‌هاي بي‌انتها و بن بست و خيابان‌هاي پرهياهوي زندگي نيست...

او ناشناخته است، كمتر كسي از دردها و لذت هايش سخن گفته است، او نهرها، چشمه‌ها و دريا را نمي‌بيند اما نابرابري را با تمام وجود مي‌بيند، او بينا مي‌شود لحظه‌اي كه چشم‌هايش را بهانه مي‌كنند تا به او شغلي ندهند، او مي‌بيند وقتي تمام امكانات شهر تنها براي بينايان ساخته شده است.

 

به گزارش نافع، امروز بیست و سوم مهرماه است، همان روزی که در تقویم ملی کشور به نام عصای سفید نامگذاری شده، در این گزارش قرار نیست به سراغ مدیرکل بهزیستی استان، مسئولان توانبخشی و دیگر مسئولان برویم و از آنها تعداد نابینایان استان و آمار و عملکرد بخواهیم، در این گزارش قرار است به سراغ کسانی برویم که چشمان همیشه بسته شان به دنیایی دیگر باز است، دنیایی که پر از خواستن و توانستن است، دستانشان خط زیبایی های دنیا را می خواند و قلبشان زبان برگها، درختان و گلها را به خوبی می داند و زمزمه زیبای طبیعت را خوب می شنوند، دستانی که تنها روشنی ها را می بیند و تاریکی ها را می گذارد برای آنها که چشمانشان به این دنیا باز است.

 

راحله صدیق منش یکی از کم بینایان همدانی است که تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی تحصیل کرده، او از دغدغه هایش می گوید، از نبود اشتغال، نبود آن سه درصد سهمیه اشتغال برای استخدام نابینایان در ادارات و نهادهای دولتی و اینکه تنها در حد شعار باقی مانده...

او ادامه می دهد: مهر ماه که می شود روزها را با دستانم شماره می کنم تا به بیست و سوم ماه برسم، آخر تنها روزی که من و دوستانم مهم می شویم همین روز است، در این روز تمام نگاه ها به عصای سفید و چشمان تاریک ما جلب می شود در این روز مسئولان حرف ها و وعده های قشنگی به ما می دهند و به لمس کردن عصای سفید و عینکی که پشت آن جز تاریکی نیست می پردازند؛ اما وقتی این روز تمام می شود تمام غصه های دنیا به روی شانه هایمان سنگینی می کند و وعده ها و دلجویی های آنها تنها در حد همان حرف و سخن باقی می ماند.

راحله صدیق منش که در تارنوازی دستی توانا دارد تنها به این جمله بسنده می کند: نابینایان شرایط سختی دارند شاید مسئولان اگر یک مقدار تکان بخورند و بپذیرند که به هر حال معلولان پنج درصد جمعیت این جامعه را تشکیل می‌دهند و حق زندگی دارند و باید دیده شوند، شاید گوشه ای از مشکلات ما برطرف شود.

 

فریبا جواهری صفا هم که لیسانس روانشناسی کودکان استثنایی دارد، در ادامه صحبت های راحله می گوید: دقیقا همین روز است که ما آدم مهمی می شویم و همه از ما سخن می گویند و دو ساعتی را درباره دغدغه های ما صحبت می کنند اما مشکلات ما در همین دوساعت خلاصه می شود و بعد از آن دیگر کسی در کوچه تاریک چشم های ما قدم نخواهد گذاشت و حاضر نیست لحظه ای زندگی را مانند ما از پشت عینک به تماشا بنشیند.

او آهی می کشد و ادامه می دهد: باور کنید بزرگترين درد يك نابينا، نديدن نیست، حرف های زیادی داریم اما همیشه تا خواستیم صحبت کنیم به ما از سر ترحم و دلسوزی نگاه شد و عمق حرف های ما در حاشیه ماد.

این روشندل همدانی اضافه می کند: مگر نه این است که استفاده از پیاده‌روها، خیابان‌ها و وسایل حمل و نقل عمومی و مراکز تفریحی مذهبی برای همه است چرا باید در بیشتر موارد محدودیت هایی برای استفاده از این تسهیلات و اماکن برای نابینایان وجود داشته باشد؟

او ادامه می دهد: نابینایان برای یافتن استقلال مالی به شغل، برای رفت و آمد در خیابان به امنیت و آسایش و برای تشکیل زندگی علاوه بر این موارد به مسکن نیز نیاز دارند.

جواهری با صراحت تمام اضافه می کند: آنان نباید تنها در روز جهانی نابینایان به فکر ما بیفتند و بعد تمام وعده های خود را فراموش کنند، مسئولین باید به قول های خود عمل کنند و نهادهای فرهنگی باید به مردم و جامعه نحوه روبرو شدن با یک نابینا را آموزش دهند.

او که انگار عجله دارد جایی برود، بلند می شود و در حالی که از ما دور می شود، می گوید: لطفا بنویسید، هزينه هاي نابينايان زياد است و امكانات آن ها كم و باید با يك فرهنگسازي و اطلاع رساني مناسب نگاه مردم جامعه به نابينايان تغيير كند و همه به اين باور برسند كه نبايد تنها تماشاچي مشكلات نابينايان باشند بلكه لازم است به آن ها كمك هم بكنند.

 

اعظم کیانی امین هم که یکی از کم بینایان همدانی و دارنده مقام نخست کشوری در رشته شنا است با ما هم صحبت می شود ومی گوید از دلسوزی و ترحم مردم بیزارم.

او ادامه می دهد: نمی گویم مردم بد ما را می خواهند اما هنوز برای مردم جا نیفتاده که چطور با کسی که عصا در دست می‌گیرد برخورد کنند، من دوست دارم مردم ما به خوبی و متانت قبل برگردند و بپذیرند که هر کس عصا دستش می‌گیرد حتما گدا نیست، حتما دزد نیست، حتما کارتن‌خواب نیست.

اعظم کیانی با تأکید می گوید: من ترحم را قبول ندارم اما دوست دارم همان‌طور که هستیم ما را بپذیرند و طبق آن با ما برخورد کنند.

او که چندسالی است با یک نابینای مطلق ازدواج کرده از نبود شغل و نبود آن سهمیه سه درصدی گله می کند و می گوید: الان همسرم مدتی است بیکار و در منزل است، آخر چرا بهزیستی کاری انجام نمی دهد، هر زمان به بهانه های مختلف از جمله خرید جهیزیه، مسکن و درخواست های جزیی تر به این نهاد مراجعه کرده ام تنها جواب سربالای آنان را شنیده ام.

سرش را تکان می دهد و می گوید: به نظرم بهزیستی باید از ریشه اصلاح شود.

کیانی که مدتی است به بیماری ام اس نیز مبتلا شده از همکاری و دلگرمی مسئولان بیماران خاص تشکر می کند و می گوید: خدا خیرشان بدهد از کوچکترین کارها نیز دریغ نمی کنند، کاش بهزیستی هم حداقل می توانست باری از دوشمان بردارد.

او ادامه داد: شاید اگر بهزیستی کمک می کرد الان می توانستم به عنوان مربی شنا مشغول به کار شوم و خودم می توانستم اشتغالزایی کنم اما نشد، این نشدن ها علامت سوال هایی است که مدام در ذهنم رژه می رود.

 

دیگر کسی هم صحبتم نمی شود، نمی دانم، شاید گوششان پر است از این حرفهای شعاری از این درد و دل ها و از این همه عملی نشدن ها... از جمع آنها دور می شوم، ذهنم عجیب درگیر می شود، لحظه‌اي چشم هايم را می بندم، حتی تصورش هم برای سخت است، تصور اینکه ديگر هيچ وقت نتوانم دنياي اطرافم را ببينم احساسم را دگرگون می کند، احساسي كه در اين لحظه به من دست مي‌دهد، احساسي است كه يك نابينا در تمام لحظات زندگي‌اش با آن مواجه است و من و تو حتي از تصور باز نشدن پلك هايمان مي‌ترسيم و او هر روز با واقعيتي روبه روست كه توان بر هم زدنش را ندارد...

آری او ناشناخته است، كمتر كسي از دردها و لذت هايش سخن گفته است، اگر آنها را كمتر در كوچه و خيابان مي‌بينيم، دليل بر كم بودنشان نيست، آنها از طرد شدن واهمه دارند و از اينكه جمع آنها را نپذيرد، بر خود مي‌لرزند.

نمی دانم...! شايد این روشندلان فريادشان را آن‌گونه سر نمي‌دهند كه گوش عالم را كر كند و شايد آنقدر محجوب هستند كه نمي‌خواهند با فريادشان، چشمان آرام و بي‌دغدغه ما حتي براي لحظه‌اي غمگين شود.

 

انتهای پیام/

 

دیدگاه‌ها

سلام خانم درهم فروش واقعا از خوندن مطلبتون لذت بردم قلم خیلی خوبی دارید منتظر مطالب بعدی هستم با تشکر. پریسا علیدادی

دیدگاه شما