وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : دوشنبه 23 تير 1393 ساعت 12:52   |   کد مطلب: 8296
شهیدحسن مرادیان دلاورمردی از خطه همدان با اقتدا به مولای خود علی (ع)، در کوچه های تاریک تنگدستی و فقر قدم می گذاشت تا با دستان پرسخاوتش بر سر سفره های کودکان یتیم این شهر، نان بگذارد.

حسن مرادیان روزهای پنجشنبه به صورت سرزده به محلات حاشیه شهر همدان می رفت تا در حد بضاعتش دست نوازشی بر سر کودکان یتیم این شهر بکشد.

مرد شبهای فقر و تنگدستی با شهادتش، کودکان یتیم شهر را به دامن خورشید سپرد و کوله بار نان را بر دوش فرشتگان آسمانی قرار داد تا چراغ کوچه های شب زده و فراموش شده شهر هیچ گاه خاموش نشود.

شهید ˈحسن مرادیانˈ به آسمان پرکشید و رفت اما بازماندگانش سعی کردند راه او را ادامه دهند تا به وصیت عزیزشان عمل شود چرا که او کمک به فقرا و نیازمندان را راهبرد پیش روی خود قرار داده بود.

شهید ˈحسن مرادیانˈ متولد دوم آذر ماه 1337، اولین فرمانده سپاه قدس همدان بود.

خواهر این شهید بزرگوار روز یکشنبه در گفت و گو با ایرنا گفت: برادرم نخستین فرماندهی بود که مرکز آموزش در پادگان قدس را راه اندازی و از سال 58 آموزش نیروهای پاسدار را آغاز کرد.

ˈفاطمه مرادیانˈ افزود: در سال 59 او به همراه نیروهای سپاه قدس همدان وارد جبهه های غرب شد و مسوولیت آموزش به نیروها را برعهده داشت.

وی اضافه کرد: او از فعالانی بود که مقابل مخالفان نظام و منافقین ایستاد و در عین حال با افراد زیر دستش مهربان و رئوف بود.
خواهر شهید مرادیان ادامه داد: به گفته همرزمان برادرم، در جریان عملیات «شهیدان رجایی و باهنر» در 11 شهریور ماه 1360 در منطقه سر پل ذهاب، طراحی این عملیات در سه محور بود که شهید مرادیان فرماندهی محور میانی را بر عهده داشت.
وی اضافه کرد: در زمان اجرای این عملیات برادرم بیمار بود اما با همان حالت بیماری فرماندهی محور میانی عملیات را رها نکرده بود و پس از حضور در ارتفاعات قراویز و تصرف سنگرعراقی ها در این منطقه به درجه رفیع شهادت نایل شد.

وی اضافه کرد: همرزمان برادرم اذعان داشتند که بعثی ها برای تلافی این عملیات، پیکر او را به میان صخره ها پرتاب کرده بودند و پس از 11 ماه پیکر پاک او به وطن بازگردانده شد.

این خواهر شهید، اخلاص را مهمترین خصوصیت برادر شهیدش ذکر کرد و افزود: برادرم همه درآمد خود را برای فقرا و نیازمندان صرف می کرد و در حالی که خودش یک دست لباس بیشتر نداشت، تمام درآمدش را به نیازمندان اختصاص می داد.

ˈخداحافظ من رفتمˈ عبارتی است که بر روی کلاه فلزی که در زمان شهادت شهید مرادیان بر سرش بوده حک شده است.

او شهیدی بود که 11 ماه، آفتاب، سایه بانش بود و ابرها به جای مادر بر پیکرش گریه می کردند.

در فرازی از وصیت نامه شهید «حسن مرادیان» آمده است: ˈهیچ قطره ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من می خواهم با این قطره خون به عشقم برسم که خداست.به پدر و مادرم وصیت می کنم که بعد از مرگم گریه نکنید بلکه خوشحال باشید که شما هم یک قربانی برای حفظ بقای دین خدا عرضه کردید. شهادت آرزوی نهایی من است.از شما می خواهم که شب های جمعه به سراغ یتیمان و فقرای شهر به خصوص در محله های منوچهری و مصلا و سیلوی شهر همدان بروید و از آنها دلجویی کنید. ضمناً برادرم مهدی را بعد از اتمام تحصیلش به سپاه بفرستید تا جای خالی مرا در سپاه امام پر کندˈ

خانواده مرادیان یک فرزند دیگر خود را نیز تقدیم انقلاب کرده که او طلبه بسیجی، شهیدˈعلی مرادیانˈ بوده است.

خواهر این شهید بزرگوار ادامه داد: ˈعلی مرادیانˈ متولد سال 1346 بود که در زمان جنگ برای پیوستن به ارتش 20 میلیونی حضرت امام (ره) با عشق به ولایت به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد.

ˈفاطمه مرادیانˈ افزود: او که برادر بزرگتر خود را الگوی خود قرار داده بود پیوستن به شهدا را از آرزوهای خود می دانست و به رغم مخالفت و دل نگرانی های خانواده در جبهه ها حضور پیدا کرد و سال 1367 در دزفول به شهادت رسید.

دیدگاه شما