به گزارش نافع به نقل از خبرنگار آوای سیدجمال؛ چند روزی که ایران عزیز با شهادت حسینگونه یکی از مدافعان حرم عاشورایی شده است و دلها روانه کربلا؛ تب و تب برای ورود پیکر شهید مدافع حرم محسن حججی از تونل قلب و دلهای مردم به فضای مجازی کشیده شده و همه بهنوعی در انتظار بازگشت این قهرمان خوشنام هستند.
هرکسی بهنوعی با تدارک عکسی از شهید حججی بادلی پر از حرف در فضای مجازی عشق و ارادت خود را به شهدای مدافع حرم نشان میدهند و انتظارش را به رخ میکشد.
بر آن شدیم تا به بهانه بازگشت پیکر مطهر شهید حججی به میهن اسلامی با طرح سؤالی مبنی بر اینکه «اگر بخواهید در چند جمله با شهید حججی سخن بگویید چه میگویید؟» گزارشی میدانی از حرفهای مردم با این شهید تهیه کرده ایم تا یاد و خاطره، رشادت و جانفشانی او در دفاع از حرم گرامی بداریم.
*در این زمینه حسن رحیمیروشن یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه بوعلی در سخنی با شهید حججی که به قول خودش فیالبداهه یک بیت شعر با تضمین یک مصراع از جناب حافظ آمده میگوید:
"ای پیکر به خون تپیده به ایران خوشآمدی
خود شاهدی، به خاک شهیدان خوشآمدی
حسنت بهاتفاق ملاحت جهان گرفت
ای یوسف گلو بریده به کنعان خوشآمدی"
*حمیدرضا زارعی یکی دیگر شهروندانی است که در جملهای به شهید حججی سلامی میدهد و میگوید:
«سلام ای شهید بیسر
با رفتنت به سوریه درس مقاومت و شجاعت به ما دادی
با اسیر شدنت در چنگال دشمن مارا به یاد اسارت عمه سادات زینب انداختی
با مقاومتت در مقابل دوربین یادآور سلفی عزت و افتخارشدی
لبان خشکیده تو ما را به یاد تشنهلبان کربلا انداخت
و با نثار سرت به درگاه خداوند ما را به یاد سرور و سالار شهیدان حسین بن علی انداختی
و آموختی به ما که همیشه مقاومت وجود دارد تا محقق شدن پیروزی
و امروز که منتظر ورود پیکر تو هستیم باشد که ما هم همانند تو عاقبت به خیر شویم»
*حسین گروسی از جامعه روحانیت است که سلام و ارادت خود را به شهید والامقام حججی عرض کرد و گفت:
«درود خدا بر شما که یکبار دیگر تجسم عینی کربلا شدی و برای ما مصداق کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا شدی
درود بر غیرت ابالفضلیت که در دفاع ازعقیله عرب از جان خود گذشتی و وفاداریت را به جهانیان ثابت کردی
و سلام بر لبهای خشکت که یادآور روز عطش در کربلا بودی
و سلام بر پیکر بیسرت که در دفاع از ولایت ثابت کردی که درراه دین و دفاع از حرم از جان گذشتی تا به جانان برسی»
*راضیه نمامی یکی از شهروندان اسدآبادی است که خطاب به شهید حججی میگوید:
" بیا که خوشامدی ای تکرار تاریخ عاشورا
امیدوارم که به حرمت سرت هم اگر شده
این تار موهای رنگ خورده در زیر روسریهای ژرژد و حریرها و اندکی حـیا کنند"
*یوسف ترکمانی یکی از شهروندان از جامعه فرهنگی است که در آستانه ورود پیکر شهید حججی اینگونه میگوید:
"عاشق شوریده دل را سربه پیکرعجب است
دادن سر نه عجب داشتن سرعجب است
سلام برپیکربی سرمحسن
سلام برسربی پیکر محسن
محسن عزیز
باآخرین نگاه چشمان زیبایت
انقلاب به پاکرده ایی
شور وصفا به پاکرده ایی"
*قاسمعلی زارعی یکی از نویسندگان به نامی است که کتاب "دست خدا" را با موضوع خاطرت دفاع مقدس قلمزده و امروز هم در دل نوشتهای به یاد شهید حججی نوشت:
"وقتی چهره خستهات، لبان خشکیده و دستهای بستهات را دیدم، آنوقت استواریت به جانم نشست؛
در خلوت خودم آرزو داشتم جای تو بودم، آنوقت که تیغ جهل با گلویت آشتی کرد؛
بر خونی که رقصکنان فوران میکرد و سینهات رنگین میشد غبطه میخوردم؛
در همین خلوت گاهی همآرزو داشتم همه آن تهیمغزها را که اللهاکبر میگویند، ارشاد میکردم تا این بار باشعور از عمل زشتشان آگاه میشدند و میدانستند این اللهاکبر به جهل خود بوده نه قدرت؛
دوباره حس انتقام به ذهنم میآید و آرزو داشتم که همه این شمر صفتها را به درک میفرستادم؛
اما وقتی کلاه خود را قاضی میکنم میبینم من از عهده هیچکدام از این کارها برنمیآیم چون محسن برگزیده است؛
او باخدا قول و قرارها گذاشته است؛
محسن حالا حالاها کار دارد هنوز مأموریت و عملکرد و گزارش کار او بر امواج سوار است؛ خفتگان را بیدار و بیداران را هوشیار میکند پنج قاره را در این کره خاکی درمینوردد. تا فرق حزبالله و حزب شیطان را به نمایش درآورد؛
ولی محسن عزیز
داغ تو هنوز بر سینهها سنگینی میکند . واضحتر بگویم کشتی ما را بیا که خوشآمدی"
*مهدی الله کرمی همانی که صوت زیبایش طنین ناز محفل و مجالش شهدا میشود، هم با سلامی به شهدا میگوید:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین
محسن عزیز سلام
الآن که فکر میکنم و لحظهای در عظمت حماسه ات درنگ میکنم میبینم که چه جریان ساز شد شهادتت؛
هر کوی و برزنی از تو میگوید؛ از اسارت زینب گونه و شهادت حسین گونهات؛
کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد، همه و همه، از تو حرف میزنند؛
و چه جالب وقتی تصویر پرصلابت اسارتت در فضاهای مجازی پخش شد که دل دینداران و عاشقان رهبر و مملکت از سلفی یک عده وطنفروش با زن اجنبی در مجلس به درد آمده بود، اصلاً انگار خواستی با شهادتت وضعیت ایران رو به حالت عادی برگردانی؛
محسن جان در باور عدهای نمیگنجد که تو چطور و با چه دلی پشت پا زدی به زندگی دنیاییات؛
مگر پاسدار نبودی؟
مگر همسر نداشتی؟
مگر پدر و مادر و خواهر و برادر نداشتی؟
مگر یه علی کوچولوی دوساله نداشتی؟
چه شد که رفتی؟
نمیدانم
خودت باید جواب آن عدهای را بده که میگویند بهجای رفتن به سوریه به فقرا برسید!
ولی من میگویم آن کسی که این حرفا را میزند، شاید خبر ندارد که تو قبل از رفتن به جبهه در اردوی جهادی بودی و چه خانهها و مدرسهها برای همین فقرا ساختی؛
آره نمیدانند، بههرحال محسن عزیز تو رویش و آبروی و عشق انقلابی؛
محسن عزیز سلام ما را به اربابت برسان؛
حرف زیاد است ولی اشک امانمان نمیدهد؛
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا».
*مرادی هم یکی از شهروندانی است که در پاسخ به سؤال «اگر بخواهید در چند جمله با شهید حججی سخن بگویید چه میگویید؟» گفت:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
بیا شهید راه عشق.....
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما